همه چیز از همه جا

هر چیز خواندنی

همه چیز از همه جا

هر چیز خواندنی

بیوگرافی رامبد جوان

بیوگرافی رامبد جوان 

نام اصلی: رامبد
نام خانوادگی اصلی: جوان
سمت: کار در بخش های بازیگری
فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی 
تاریخ تولد: 1350
محل تولد: تهران
ملیت: ایران
تحصیلات: دیپلم
شروع بازی در تئاتر: از سال 1370
شروع بازی در تلویزیون: از سال 1373
شروع بازی در سینما: از سال 1376
رامبد جوان با بازی در نقش کوتاهی در مجموعه تلویزیونی پرطرفدار «همسران» شناخته شد و سپس با بازی در مجموعه تلویزیونی «خانه سبز» به شهرت رسید و خیلی زود توانست نویسندگی و کارگردانی بعضی از نمایش‌ها و مجموعه‌ها را بر عهده بگیرد. بازی فیلم «مومیایی3» و مجموعه تلویزیونی «ولایت عشق» چهره دیگری از او به نمایش گذاشت. اولین مجموعه تلویزیونی‌اش را در سال 1380 با نام «گمگشته» کارگردانی کرد که این سریال در ماه مبارک رمضان بسیار مورد توجه واقع شد و هم نظرات مثبت مردم و هم نظرات مثبت منتقدان را به همراه داشت. اما برخی کارشناسان و منتقدان معتقدند که بهترین و کامل‌ترین بازی سینمایی‌اش را در فیلم «صورتی» ایفا کرد. او سال 1382 را با کارگردانی دومین مجموعه تلویزیونی‌اش آغاز کرد. اولین تجربه کارگردانی در سینما را با ساخت فیلم «اسپاگتی در هشت دقیقه» از 25 آبان 1383 آغاز کرد. 

بیوگرافی سحر دولتشاهی :

نام: سحر دولتشاهی
متولد 1358
همسر رامبد جوان (کارگردان و بازیگر) می باشد. وی دارای مدرک لیسانس ادبیات نمایشی و مترجمی زبان فرانسه است. کما اینکه رشته مهندسی شیمی را در سال‌های پیش نیمه ‌کاره رها کرده است. از فیلم‌هایی که او در آنها به ایفای نقش پرداخته می‌توان به طلا و مس، فرزند صبح، وقتی همه خوابیم، زخم شانه حوا، میم مثل مادر و چهارشنبه سوری اشاره کرد. 

 

آشنایی با همسر :

رامبد جوان در گفت‌وگو با مجری یک برنامه رادیویی گفت: کودکی را نباید ندیده گرفت.کودکی اگر حفظ شود آدمی همیشه احساس خوشبختی می کند. من هم بعضی وقت ها از دستم در می رود و به کودک درونم توجه نمی کنم.الان کودک درونم حالش خوب است. قایم شده و در حال بستنی خوردن است.جوان در مورد انتخاب نامش از سوی خانواده گفت:رامبد بچه دوم و بچه آخر خانواده است.خواهرم پوپک هفت و نیم سال از من بزرگتر است. رامبد یعنی فرشته صلح و آرامش،این اسم انتخاب خواهرم بود.وی در مورد ازدواج خود با سحر دولتشاهی گفت: آدم‌ها وقتی می خواهند ازدواج کنند مهم این است که اول کلیدش در کله شان بخورد که فکر می کنم باید ازدواج کنم. این کلید در ذهنم در 36 سالگی خورده بود. اتفاقی که در نتیجه این کلید خوردن می افتد این است که آدم متوجه خوبی‌های یک آدم دیگر می شود.اولین بار سحر را در یک تئاتر دیدم. سحر چند سال در گروه تئاتر پسیانی کار می کرد و از آنجایی که با پسیانی و خانواده پسیانی دوست بودم، در نتیجه آنجا به واسطه آنها سحر را دیدم.

 
جوان در مورد اهدای هدایای عجیب و غریب خود به اطرافیان،همچنین اهدای موتور سیکلت به همسرش در سال گذشته گفت:امسال برای روز زن، به همسرم کادو هیچی ندادم. این هم یک ویژگی و کار دیگری انجام دادن است. ساختار شکنی کردم. این بار هدیه ندادم و اصلا هم کار بدی نکردم. بی خودی سعی نکنید عذاب وجدان برایم ایجاد کنید؛ هیچ کاری نکردم فقط تبریک گفتم!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد