ساختار پولى و مالى اقتصاد بدون بهره
1. ساختار مالى رایج: ویژگىهاى اصلى
ویژگى هاى ساختار مالى رایج، از طریق توسعههاى تاریخى جهان غرب حاصل شده است. آثار اقتصاددانان درباره پول و بانکدارى در مقایسه با فعالیت بانکداران و خزانهداران دولتى سهم کمترى داشته است.
اقتصاددانان جدید غربى هرگز یک چارچوب بدون بهره، که آن را با ساختار مالى مبتنى بر بهره مقایسه کنند، پیشرو نداشتهاند. از سویى، نظامهاى مارکسیستى جایگزین قابل توجهى ارائه نکرده اند. از سوى دیگر، جهان اسلام با ورود به قرن بیستم ارکان اساسى نهادهاى اقتصادىاش را از دست داد. این، موجب مطرح شدن نهادهاى با بهره کم براى نظریهپردازان پولى جدید شد.
بنابراین، انسان مى تواند مشکل ارزیابى نظام رایج را، که در نظریه هاى معاصر تأیید و توسط عوامل اقتصادى در فعالیتهاى اقتصادى روزمرّه درست پنداشته شده است، درک کند. با این حال، چنین ارزیابىاى ممکن است با توجه به محدودیتهاى نظریه سنّتى، که در مقدمه مختصرا شرح داده شد، آسانتر انجام شود. با وجود این، چنین ارزشیابى کامل نخواهد بود، مگر اینکه در مقابل، جایگزین آن پیشنهاد شود.
در این مرحله، یک جریان فکرى، که به مقایسه عملکرد نظام رایج با نظامى که بهره را کنار مىگذارد و در عین حال قابل اجرا تصور مى شود، به وجود مى آید.
در مقابل آن وضعیت، ما مى توانیم ساختار مالى رایج را مبتنى بر وامدهى توصیف کنیم. این بدان معناست که بخش قابل توجهى از وجوه، به صورت وام به وسیله مؤسسات وامدهى به سرمایه گذاران منتقل مى شود.
ما مى توانیم بین کسانى که منابع مالىشان را به طور مستقیم در مؤسسات اقتصادى سرمایه گذارى مى کنند و کسانى که منابع مالىشان را در مؤسسات وامدهنده به صورت سپرده، اوراق قرضه، گواهى و غیره نگه مى دارند، تفاوت بگذاریم. مؤسسات وامدهنده به نوبه خود، بخشى از منابع مالىاى را که در اختیار دارند به سرمایه گذاران وام مى دهند. هرچند این مؤسسات به دلیل داشتن ساختار دارایى- بدهى ترجیح مى دهند مطالبات خود از سرمایه گذاران را به شکل دارایى پولى و نه اسناد دارایىهاى واقعى، نگه دارند.
بنابراین، ما مى توانیم بین دو شیوه تصمیمگیرى در مورد تخصیص منابع براى سرمایه گذارى تفاوت قایل شویم. نوع اول، فرایند مبتنى بر وامدهى و نوع دوم، فرایند مبتنى بر بازدهى است. فرایند مبتنى بر وامدهى، رفتار عقلایى وامدهنده را در بر دارد، در حالى که فرایند مبتنى بر بازدهى، رفتار عقلایى سرمایه گذاران را موجب مى شود.
اساسا یک وامدهنده، نگاهدارنده دارایىهاى پولى، به صورت حق مطالبه مبلغ معینى پول مى باشد. از اینرو، او علاقهمند به توانایى وامگیرنده در پرداختن بدهىاش است. پى بردن به این توانایى، نیازمند جمعآورى اطلاعات و پیگیرى مؤسسات مالى تخصصى است.
ویژگى مهم وام دادن، تخصصى بودن آن است که در آن، توان پرداخت بدهى وامگیرنده بیشترین اهمیت را دارد و «بازدهى» در درجه دوم اهمیت قرار دارد. از این جهت، افراد وجوه خود را در مؤسسات مالى با بالاترین نرخ بهرهها با توجه به توانایى آنها براى انجام باز پرداخت و سایر شرایط، مىگذارند. به همین ترتیب، بانکها هم به مشتریان و تولیدکنندگانى که انتظار مى رود توانایى بازپرداخت داشته باشند، وام عرضه مى کنند.
تمامى فرایندهاى تخصیصى مبتنى بر وامدهى در اقتصاد به عرضه و تقاضا و نرخ بهره تعادلى، که از برخورد عرضه و تقاضا به دست مى آید، بستگى دارد. نرخ بهره به عنوان هزینه فرصت نقدینگى به کار مى رود که به نوبه خود، نقشى غیرمستقیم در فرایند مبتنى بر بازدهى ایفا مى کند.
مشخصه مهم دیگر نظام مالى رایج، فرایند ایجاد پول مبتنى بر وامدهى است. پول اولیه، توسط بانک مرکزى خلق مى شود و به دولت وام داده مى شود. همچنین پول، توسط بانکهاى تجارى، به صورت سپرده هاى فرعى خلق مى شود تا به عموم مردم وام داده شود. این فرایند روى مکانیسم انتظارات قیمت اثر مىگذارد. علاوه بر این، نرخ بهره اوراق بهادار دولتى به عنوان نرخ بهرهاى که از طریق آن فرایند مبتنى بر بازدهى تحت تأثیر عوامل پولى است، به وجود مى آید. اینها دو فرایند متفاوتند؛ تخصیص سرمایه گذارى بر مبناى وام و ایجاد پول مبتنى بر وامدهى که نظام رایج را از اقتصاد بدون بهره متمایز مى سازد. 3 درباره اقتصاد پولى بدون بهره، که توانمندى نسبى خود را از این تفاوت کسب مى کند، بحث خواهد شد.
2. ساختار بانکدارى اقتصاد بدون بهره
معمولا ساختار بانکدارى به بانک مرکزى، به عنوان مقام پولى و نیز بانکهاى تجارى، که تحت نظارت آن کار مى کنند، به علاوه «بانکهاى تخصصى و واسطههاى مالى» اشاره دارد. اما در نظام بانکدارى بدون بهره نقش این مؤسسات تغییر مى کند. در این بخش، این ساختار به شکل بدون نرخ بهره بررسى خواهد شد.
1. بانک مرکزى
بانک مرکزى نهاد عهدهدار مدیریت عرضه پول است، که درگیر انتشار پول اعتبارى و نیز نظارت بر بانکهاى تجارى مى باشد.
الف. ایجاد پول اعتبارى: در نظام پول کالایى، عرضه فلز (طلا و نقره) عرضه پول را تنظیم مى کرد و مقامات پولى هیچ نقشى در تعیین مقدار انبساط پولى ایفا نمى کردند. بعدها سیاستهاى تشویق واردات طلا به صورت مازادهاى تجارى شکل گرفت. به علاوه، دولتها اقدام به قلب پول و نیز انتشار سکه هاى ساخته شده از فلزهاى غیرگرانبها کردند. با وجود این، نظام پولى دو فلزى، محدودیتى بیرونى بر انبساط پولى توسط مقامات پولى تحمیل کرد. با رواج پول اعتبارى، پنداشته شد که این پول کارایى بیشترى نسبت به پول کالایى- به خاطر هزینه کمتر آن از لحاظ تعیین کیفیّت، حمل و نقل و ذخیرهسازى- دارد. با این حال، محدودیت بیرونى حاکم بر قدرت مقامات پولى براى افزایش عرضه پول با کنار گذاشته شدن قانون استاندارد طلا و قابلیت تبدیل به طلا، از بین رفت. حداقل در نظریه (و گاهى در عمل) مقامات پولى مى توانند پول اعتبارى را به طور دلخواه منتشر کنند. ادبیات مربوط به سیاست پولى توجه خاصى بر قوانینى که مقامات پولى باید در تغییر دادن عرضه پول رعایت کنند دارند. بیشتر این قوانین بر ارتباط ماندههاى پولى و رشد از یکسو، و قیمتها از سوى دیگر، توجه دارند. پول، بر رشد اثر مىگذارد؛ چون معاملات را به واسطه تقلیل هزینه هاى معاملاتى تسهیل مى کند. از سوى دیگر، پول بر قیمتها تأثیر مىگذارد؛ چون تغییر در ماندههاى پول مستقیما در عرضهها و تقاضاهاى مازاد کالاها منعکس مى شود.
معمولا، در اقتصاد رایج، بانک مرکزى آماده انتشار پول در برابر طلبهاى بهرهدار از دولت است. 4 از اینرو، بانک مرکزى به دو صورت خلق پول مى کند: اولا، زمانى که دولت به طور مستقیم از او وام مى گیرد و ثانیا، زمانى که بانک مرکزى تصمیم مى گیرد عملیات بازار باز انبساطى را اجرا کند. در صورت اول، دولتها براى تأمین مالى کسرى بودجه، که نوعى تصمیمگیرى سیاسى است، وام مى گیرند. در صورت دوم، بانک مرکزى، از طریق عملیات بازار باز، مبادرت به تثبیت اقتصادى مى کند.
قرض گرفتن از بانک مرکزى، از لحاظ سیاسى آسانتر از افزایش دادن مالیاتها و کم هزینهتر از وام گرفتن از مردم است. این براى دولت نسبتا جذّابتر است که دستانش را به سوى بانک مرکزى، که همیشه ناگزیر به مساعدت است، دراز کند. اقدامات تأمین مالى غیررایج از لحاظ سیاسى و نیز بخشى مهمى از فعالیتهاى دولتهاى ضعیف از لحاظ سیاسى یا دولتهایى با ساختار مالیاتى غیرکارآمد، همیشه از طریق این روش انجام مى شود. حتى دولتهاى داراى دموکراسى و نظام مالیاتى قوى این روش را براى زیاد خرج کردن آسانتر مىببینند؛ زیرا قانونگذار نظارت کامل بر استقراض داخلى دولت ندارد. با آنکه در هر دو صورت، دولت منابعى را که مى خواهد به دست مى آورد، وام گرفتن از مردم و وام گرفتن از بانک مرکزى آثار اقتصادى یکسانى ندارند. وام گرفتن از مردم، عرضه جارى (اسمى) پول را در همان سطح نگاه مى دارد. با وجود این، به اندازهاى که بدهىهاى مالیاتى آینده را افزایش مى دهد، ثروت آینده را به نسلهاى حاضر توزیع مجدد مى کند. 5
به هر حال، وام گرفتن از بانک مرکزى، عرضه اسمى پول را تغییر مى دهد. این مسئله بر قیمت و در نتیجه، بر توزیع ثروت تأثیر دارد. اگر افزایش قیمت ادامه یابد، فرایندى تورّمى با پیامدهاى منفى آن بر کارآیى، پدید مى آید. بنابراین، وام گرفتن از بانک مرکزى ممکن است بر کارآیى و عدالت اثر بگذارد. به علاوه، آثار تغییرات عرضه پول بر بخش واقعى نمى تواند ردّ شود و تحت شرایط خاص مى تواند مهم باشد.
اینکه بانک مرکزى وامدهنده حامى نهایى دولت باشد، براى ثبات اقتصادى خطرناک نیست. گذشته از این، یک جایگزین وجود دارد که از لحاظ اقتصادى- اگر نه از لحاظ سیاسى- مزیّت بیشترى دارد و آن وام گرفتن از مردم است. با وجود این، اگر بانک مرکزى پول اعتبارى را در برابر دارایىهایى با بهره انتشار ندهد، ممکناست تصورشودکه قدرتش را در خصوص نظارت بر عرضه پول و در نتیجه، بر سطح قیمت اعمال نکرده است. ما ذیلا نشان خواهیم داد که ابزار جایگزین دیگرى براى انجام چنین کارى وجود دارد.
ب. تعیین عرضه پول: به طور خلاصه، وظیفه مدیریت عرضه پول، تدارکنیازهاى معاملاتىجامعه، بخصوصدریکاقتصاد روبه رشداست. در حالى که، بانک مرکزى باید عرضه پول را در سطحى تنظیم کند که «حداکثر» خدمات معاملاتى را در سطح معینى از درآمد فراهم نماید، باید سطح قیمتها را نیز ثابت نگاه دارد.
قابل توجه آنکه، میزان واقعى و نه اسمى پول است که خدمات معاملاتى را ایجاد مى کند. این بدان معنى است که افزایش عرضه (اسمى) پول، خدمات معاملاتى زیادترى را براى جامعه، فقط به اندازهاى که سطح قیمتها ثابت بماند، یا در سطح کمتر از عرضه پول افزایش یابد، موجب مى شود.
ج. پول، رشد و قیمتها: افزایش نرخ رشد پول موجب پیدایش تقاضاى مازاد کالاها (عرضه مازاد پول) با نرخهاى سریعتر مى شود. با فرض ثبات بازارها، تعادل دوباره برقرار خواهد شد. اما نرخهاى جدید، رشد قیمتها، متناسب با سرعت تعدیل قیمتها و سرعت تعدیلات در مقدار همه بازارها تفاوت خواهند کرد. سرعتهاى تعدیل ممکن است به سه عامل مربوط باشند: ساختار نهادى اقتصادى، درجه رقابتپذیرى و جانشینى بین کالاها، و نرخ رشد اقتصاد.
بنابراین، ما مى توانیم بگوییم که با ثبات سایر شرایط، نرخ بالاتر رشد، در نتیجه افزایش نرخ رشد پول Mi یا افزایش نرخ انبساط پولى نرخ پایینتر تورم پدید مى آید. 6
عرضه بهینه پول، نرخ رشد پول در سطحى است که خدمات معاملاتى را براى جامعه حداکثر مى سازد؛ و سیاست پولىاى بهینه است که رشد پول را با آن نرخ برابر مى کند. از آنجا که براى ما خدمات پول واقعى مهم است، مقایسه رشد پولى و نرخهاى تورم لازم است. مقایسه نرخ رشد عرضه پول) (M و نرخ رشد قیمتها) (P را مى توان همانند آنچه در نمودار 1 نشان داده شده است، بیان کرد. رشد سریعتر پول، تأثیر بیشترى بر بخش واقعى برحسب افزایش تقاضا دارد و نتیجه آن افزایش سریعتر قیمتها است.
بنابراین، ممکن است ما در نرخهاى پایین انبساط پولى، به دلیل رشد اقتصاد یا وضعیت انتظارات، هیچگونه تورمى نداشته باشیم. چنین نرخى در محدوده [ [oe در نمودار (1) قرار مى گیرد. وقتى که) (M افزایش مى یابد، (P) واکنش نشان مى دهد و افزایش مى یابد، اما در ابتدا افزایش نسبتا کمترى دارد. افزایش) (M زودتر یا دیرتر، افزایش برابر) (P را به وجود مى آورد. این با قسمت منحنى در نمودار (1) زیر oa نمایش داده شده است.
ممکن است افزایش) (M وقتى که رشد پولى بالاتر موجب انتظار بیشتر رشد پول شود- موجب تغییرات بیشتر) (P شود. این حالت در نمودار (2) نمایش داده نشده است.
ما مى توانیم این مسئله را که رشد اقتصادى، آثار انبساط پولى را بر قیمتها رقیق مى کند ملاحظه کنیم. (نمودار 2) خطوط توسعه 1 L تا 4 L را که به ترتیب به نرخهاى رشد 1 g تا 4 g مربوطند نشان مى دهد. بخش انبساطى منحنى، که در آن قیمتها کمتر به انبساط پولى عکسالعمل نشان مى دهند همراه با نرخهاى بالاتر رشد اقتصادى است تا (4 L، (4 g نرخ رشد آنقدر پایین است که هرگونه انبساط پولى، تغییر یکسانى در قیمتها ایجاد مى کند. 7
بخشهاى خطوط توسعه که بر محور افقى منطبق هستند نشان مى دهند که انبساط پولى، به طور کامل، منعکس در رشد تراز واقعى است، همانگونه که در نمودار 2 نشان داده شده است. چنین انبساط پولى غیرتورمىاى، برابر با 1 oe خواهد بود، هنگامى که اقتصاد تا 1 g رشد مى کند، برابر 2 oe است و هنگامى که 2 g رشد مى کند، نرخهاى بالاتر انبساط پولى به نرخهاى مثبت تورم منجر خواهد شد.
اقتصادى که در آن ثبات کامل قیمتها، اختصارا 0/ P وجود دارد، مقامات پولى وقتى رشد واقعى با 1 g و 2 g به ترتیب برابر است، باید 2 oe یا 1 M /oe، را انتخاب کنند، در غیراین صورت نرخ انبساط پولى باید صفر باشد. انبساط پولى بالاتر از 2 oa، 1 oa یا 3 oa، هنگامى که نرخهاى رشد به ترتیب متناظر 1 g، 2 g یا 3 g هستند، موجب به وجود آمدن تورم به طور متناظر خواهند شد.
از آنجا که تلاش ما این است که ساختار بانکدارى بدون بهره را مشخص کنیم، باید به خاطر داشته باشیم که بانک مرکزى، نمى تواند در برابر اوراق بهادار داراى بهره پول منتشر کند. مکانیزم انبساط/ انقباض پولى باید با برنامه انجام شود.
د. تغییرعرضهپول: بانکمرکزى مى تواند حسابهاى سرمایه گذارى در بانکهاى زیر مجموعه خود افتتاح کند، و با سپرده گذارى در این حسابها، خلق پول کند و با بیرون کشیدن سرمایهاش از این حسابها، بخشى از پول را از جریان بیندازد. بانکهاى زیرمجموعه، همانگونه که در ادامه نشان داده مى شوند، این سپرده ها را در بخش واقعى، مطابق با سیاست سرمایه گذارى در هر بخش، سرمایه گذارى خواهند کرد. سودهاى حاصله از چنین سپرده هایى مى تواند تا اندازهاى براى تأمین هزینه عملیات بانک مرکزى مورد استفاده قرار گیرد. چنین سپرده هایى، سپرده هاى مرکزى، یا S )Central Deposits( CD نامیده مى شوند.
سپرده هاى مرکزى S )CD( مى توانند به عنوان یک ابزار سیاست پولى به کار روند، همچنین مى توانند به عنوان یک ابزار واسطه مالى، که به خدمات پولى بیشتر منجر خواهد شد، به کار روند. بانک مرکزى همچنین مى تواند ابزارى به نام «گواهى سپرده مرکزى» ( (Central deposit Certificate) ایجاد کند. CDC،S را مى توان به عموم مردم فروخت و عواید آنها را در CD،S از طریق نظام بانکدارى سرمایه گذارى کرد. بدیهى است CDC،S کمترین ریسک مالى را در یک اقتصاد بدون بهره فراهم مى کند؛ چون هر حقى نسبت به مجموعهاى اوراق بهادار سرمایه گذارى متنوعتر از آنچه هر بانک زیرمجموعه به تنهایى مى تواند ارائه کند، براى دارنده آن ایجاد مى کند. نرخ بازدهى CDC،S به نرخ سود متوسط سرمایه گذارى کل اقتصاد نزدیک خواهد شد.
به عنوان یک جایگزین براى روند مرسوم خلق پول، که مبتنى بر انتشار پول به صورت ابزارى جهت تأمین بدهى دولت است، ما روش دیگرى براى انبساط پولى که بر وامدهى مبتنى نیست، طراحى کردهایم. چنین روشى، چند مزیّت دارد؛ این روش مبتنى بر سرمایه گذارى است و چون سپرده هاى مرکزى در بخش واقعى توسط بانکها سرمایه گذارى شده اند، نرخ عایدى آنها، عملکرد سیاست پولى را اندازهگیرى مى کند. این روش، به طور کامل مستقل از بودجه دولت است؛ به این معنا که روند سیاست پولى دستخوش سیاستبازى قرار نمى گیرد. مقامات پولى در تصمیمگیرى در مورد نرخ (بهینه) انبساط پولى، فقط به نظارت ارتباط بین قیمتها و تولید توجه خواهند کرد.
ه. مسیر بهینه انبساط پولى: اکنون فرض مى کنیم مقامات پولى با شرایط ثبات مطلق قیمت (نرخ تورم صفر) مواجهاند، و به دقت بر ارتباط نرخ انبساط پولى، تورم و نرخ رشد نظارت مى کنند. مقامات پولى با نرخهاى رشد مرزى، که همراه نرخ حداکثر انبساط پولى است و ممکن است بدون افزایش قیمتها صورت پذیرد مواجهاند، ما مى توانیم این نرخ را نرخ بهینه انبساط پولى یا عرضه بهینه پول بنامیم. این نرخهاى مرزى، در منحنى شماره (3) نمایش داده شده است و مى توان آن را روش بهینه انبساط پولى یا روش بهینه سیاست پولى نامید. همچنانکه نرخ رشد افزایش مىیاید، نرخ حداکثر انبساط پولى افزایش مى یابد تا حدى که پس از آن، دیگر افزایش در نرخ انبساط پولى بدون افزایش نرخ تورم، صورت نمىپذیرد.
وقتى که نرخ رشد 1 g است، نرخ بهینه انبساط پولى 1 e خواهد بود. وقتى که رشد به 2 g افزایش مى یابد، نرخ بهینه انبساط پولى به 2 e افزایش خواهد یافت. وقتى که نرخ رشد 3 g است، نرخ بهینه انبساط پولى 3 e خواهد بود، که بالاترین نرخ ممکن انبساط بهینه پولى است. نرخهاى انبساط پولى بالاتر از 3 e، به افزایش بیشتر رشد منجر نخواهد شد.
و. اثرات بیرونى و عرضه پول: در اقتصاد باز بدون کنترلهاى ارزى، ما انتظار داریم تجّار و مؤسسات بانکى دارایىهاى خارجى را خود نگاه دارند. در این صورت، تغییرات موجودى دارایىهاى خارجى با نبود سیاست پولى جبرانى، بر عرضه پول اثر خواهد گذاشت.
وقتى یک کشور، پول خارجى دریافت مى کند، آنها یا این پول را براى تأمین خریدهاى خارجى خود و دیگر شهروندان مورد استفاده قرار مى دهند، یا آن را از طریق نظام بانکى براى تأمین مالى مخارج داخلى به پول داخلى تبدیل مى کنند. به طور طبیعى، تغییر در خالص دارایىهاى خارجى نگاهدارى شده توسط نظام بانکى، اثر مستقیمى بر انبساط پولى خواهد داشت. این امر مى تواند قانون عرضه بهینه پول را که به معناى وابستگى مسیر انبساط پولى به مسیر رشد واقعى، با فرض ارتباط بین پول و قیمتهاست خدشهدار کند. مقامات پولى با گزینههاى کمى براى اجتناب از چنین مسئلهاى روبرو هستند. اولین گزینه خنثىسازى کامل (صفر کردن) تمامى تغییرات، خالص دارایىهاى خارجى است، به صورتى که این تغییرات هیچگونه تأثیرى بر عرضه پول نداشته باشند. این بدان معنى است که مقامات پولى براى جذب هر افزایشى در عرضه پول در نتیجه افزایش خالص دارایىهاى خارجى آماده خواهند بود. مقامات پولى همچنین مقدارى معادل هر کاهشى در عرضه پول در نتیجه کاهش خالص دارایىهاى خارجى به اقتصاد تزریق مى کنند. هم جذب و هم تزریق، از طریق فروش و خرید CDC،S انجام خواهند شد.
انتخاب دیگر خنثىسازى (صفر کردن) فقط تغییرات عرصه پولى که سبب انحراف انبساط توسعه پولى از مسیر بهینهاش خواهد شد، مى باشد.
به عنوان سوّمین انتخاب، مقامات پولى مى توانند به خرید و فروش ارز روزانه در قیمتهاى اعلام شده در سطح نگهدارى دارایىهاى خارجى که سازگار با مسیر بهینه انبساط پولى باشد، اقدام کنند. مقادیر خالص ارزش خریدارى شده توسط بانک مرکزى را مى توان در طرحهاى سرمایه گذارى خارجى یا داخلى توسط بانکهاى عضو سرمایه گذارى کرد. بنابراین، بانک مرکزى مى تواند CD،S را به صورت ارزهاى خارجى نزد بانکهاى عضو بدین منظور نگاه دارد. ضمنا مى تواند CDC،S را که به ارزهاى خارجى یا معادلهاى پول داخلى اختصاص یافتهاند، انتشار دهد. عایدات فروش CDC،S را مى توان براى تأمین مالى خریدهاى ارزى به کار برد.
2. بانکهاى عضو (زیرمجموعه بانک مرکزى)
بانکهاى عضو در نظام بدون بهره نمى توانند از روشهاى عملیاتى سنّتى، که توسط بانکهاى تجارى اعمال مى شود، استفاده کنند و از آنجا که نمى توانند بهره دریافت کنند، نمى توانند بر مبناى وامگیرى از صاحبان وجوه و وامدهى این وجوه به استفادهکنندگان عمل کنند. آنها باید به سرمایه گذارى مستقیم مبادرت کنند، سهام مؤسساتى را که تأمین مالى مى کنند بپذیرند و دیگر خدمات مرسوم بانکى را ارائه کنند. چنین بانکهایى در گذشته به عنوان بانکهاى کسب و کار- Affaires-Bankues مشهور بودهاند. در حال حاضر، معمولا به عنوان بانکهاى رابط یا جامع مشهورند. 8
خدمات بانکى
1. سپرده هاى دیدارى
این سپرده ها شبیه حسابهاى جارى بانکى هستند که به طور معمول در بانکهاى تجارى نگاه داشته مى شوند. این سپرده ها نرخ بازدهى ندارند، اما دارندگانشان حق نوشتن چک دارند. آنها مى توانند در برابر ورشکستگى بانک به روشى مانند بیمه «شرکت بیمه سپرده فدرال» ( (FDIC بیمه شوند.
وجود سپرده هاى دیدارى این پرسش را مطرح مى کند که آیا بانک مرکزى باید نرخ ذخیره قانونى جزئى یا صددرصد را به اجرا درآورد؟ بدیهى است که با نرخ ذخیره قانونى جزئى، وقتى که معاملهکننده «پول پرقدرت» را به «سپرده» و بر عکس تبدیل مى کند، عرضه کل پول تغییر خواهد کرد. با نرخ ذخیره قانونى صددرصد، هرچند چنین انتقالى ترکیب پول را تغییر خواهد داد، اما عرضه کل آن را ثابت باقى مىگذارد.
فریدمن، استدلال مزبور را براى پیشنهاد کنار گذاشتن نرخ ذخیره قانونى جزئى، به کار مى برد (فریدمن، 1959). وى استدلال مى کند که نرخ ذخیره قانونى جزئى موجب مى شود نظام پولى از یک «بىثباتى ذاتى» رنج ببرد. علىرغم صحت این استدلال، نباید آن را تنها مبناى کنار گذاشتن نرخ ذخایر قانونى جزئى قلمداد کرد.
در مقابل، نویسندگان بسیارى که معتقدند تولید پول، کم هزینه است (ماینتز، 1950، تولى 1957، فریدمن 1959 و 1969، ساموئلسن 1968 و 1969، توبین 1968) دیدگاه ارائه شده در اینجا معتقد است که افزودن ترازهاى واقعى به ذخایر موجود بسیار پرهزینهتر از کار یک ماشین چاپ است. بانک مرکزى ناگزیر است مراقب تغییرات قیمتها باشد و در عینحال، رشد اقتصادى را مدّنظر داشته باشد. تجّار، خواستار تضمین قیمت نسبى پول و انبساط بعدى آن هستند تا با انتظاراتشان سیاستهاى پولى مصوب را به غلط تفسیر نکنند. چنین فرایندى پرهزینه است. (جارحى، ص 373).
در نظام ذخیره قانونى جزئى، فرایند ایجاد سپرده هاى مشتقه، با تغییرات عرضه پول در نتیجه جایگزین کردن سپرده ها با پول نقد همراه است. هر دو فرایند هزینه ایجاد ترازهاى واقعى را تغییر مى دهد. به ویژه اینکه، اینگونه تغییرات عرضه پول، توسط بانکداران و سپرده گذاران در نظام ذخیره قانونى جزئى، حفظ حجم موجود ترازهاى واقعى یا افزودن به آن را پرهزینهتر مى کند. ما هر دو دلیل بىثباتى ذاتى و هزینهدار بودن ایجاد ترازهاى واقعى را براى توجیه پذیرش نرخ ذخیره قانونى صددرصد مهم مى دانیم.
2. فعالیتهاى سرمایه گذارى
بانکهاى عضو مى توانند به متخصصان ارزیابى طرحها و بررسى مالى انواع سه گانه سرمایه گذارى مجهز شوند.
سرمایه گذارى مستقیم: بانکها مى توانند بنگاههاى جدید تأسیس کنند و سرمایه کامل اولیهشان را تأمین، یا به عنوان عامل جذب سایر سهامداران فعالیت کنند. آنها همچنین مى توانند سهام بنگاههاى اقتصادى موجود را خریدارى و در مدیریت آنها مشارکت کنند. بانکها مى توانند تخصصشان را براى ارائه کمک فنى به این شرکتها، جهت سوددهى بیشتر آنها بهکار گیرند. نزدیکى جغرافیایى طرحهاى مربوط به دستیابى به اطلاعات دست اول در مورد فعالیتهاى شرکتها و آشنایى نسبى با اشخاصى که آنها را اداره مى کنند، همگى به
بانکها در ایجاد فرصت بهتر سوددهى کمک مى کنند. بانکها با توجه به تخصصشان مى توانند میزان موفقیت شغلى در جوامع خود را افزایش دهند.
تأمین مالى مبتنى بر مشارکت در سود و زیان: بانکها با استفاده از مهارتشان مى توانند بر فعالیتهاى بنگاههایى که در آنها سهام دارند، به طور ارزان نظارت کنند و نیازهاى مالى آنان را، که ممکن است بر مبناى مشارکت در سود و زیان ( (PLS تأمین شوند، ارزشیابى کنند. این نوع تأمین مالى، وجوه کوتاه مدت براى تأمین نیازهاى فعالیتهاى اقتصادى به سرمایه نقدى براى طول دوره تولید را فراهم مى کند. همچنین این روش مى تواند مجراى خوبى براى به کارگیرى وجوه در فعالیتهاى تجارى باشد. درآمد بنگاههاى تأمین مالى شده توسط بنگاهها، پس از کسر هزینه ها، طبق روش مورد توافق با بانک تقسیم مى گردد.
مدت زمان چنین عملیاتى براى طرحهاى کشاورزى و صنعتى مى تواند از شش تا دوازده ماه تغییر کند. اما این مدت براى فعالیتهاى تجارى به کوتاهى 60 تا 90 روز خواهد بود.
3. فعالیتهاى اجاره همراه فروش
یک بانک به این روش مى تواند وسایل نقلیه (کشتىها، هواپیماها و مانند آنها)، تجهیزات صنعتى، ساختمانها، و موارد دیگر را خریدارى کند و آنها را به استفادهکنندگان به صورت اقساط بلندمدت اجاره دهد. قرارداد اجاره ممکن است با انتقال مالکیت به استفادهکننده پایان پذیرد. قراردادهاى اجاره و فروش علاوه بر آنکه مى توانند ابزارى انعطافپذیر براى خدمترسانى به مشتریان جهت تأمین نیازهاى گوناگون آنان باشد، براى بانکها نیز امکان سرمایه گذارى به صورت سهام را، که به تدریج در طى یک دوره زمانى معین به پول نقد تبدیل مى شود، مى دهد.
4. تأمین مالى خرید اعتبارى
بانکها مى توانند خرید کالاها را به صورت اعتبارى تأمین مالى کنند. این روش شامل خرید کالاها از عرضهکنندگان به بهاى نقد و فروش آنها به مشتریان به صورت اعتبارى مى شود. به نظر مى رسد، چنین فعالیتى تا حدى در نوع خود بىنظیر است؛ چون این کار مستلزم آن است که بانکها کار تجارى انجام دهند.
5. فعالیت به عنوان سهامدار شرکته
ما در پیشتر دیدیم که بانکها سهام بنگاهها را مىخرند، به شکل اجاره و فروش قرارداد مىبندند و با خرید اعتبارى تأمین مالى مى کنند. چنین فعالیتهایى به مراتب از فعالیتهاى بانکدارى رایج فاصله دارند. بانکها براى نگاهدارى بخش قابل توجهى از نیروى کار صنعت بانکدارى و به منظور کارآیى اقتصادى مى توانند شرکتهاى تابعه تخصصى براى اداره اوراق سهام و مستغلاتشان، انجام دادن SLP، اجراى قرارداد اجاره و فروش و تأمین مالى خرید اعتبارى تأمین کنند. بانکها به نگاهدارى تنها بخشى از سهام شرکتهاى تابعهشان اقدام مى کنند و بقیه را به دیگر سهامداران مى فروشند. آنها همچنین این فرصت را دارند که به تأمین مالى مقدماتى شرکت تابعه اقدام کنند.
6. سایر خدمات
بانکها مى توانند همان خدماتى را که بانکهاى تجارى معمولا ارائه مى کنند، مانند فروش ارز، صدور اعتبارنامه، و سایر خدمات ارائه نمایند. چنین خدماتى در برابر اجرت عرضه مى شوند.
بانک ممکن است مجبور به برقرارى ارتباطات مکاتبهاى با بانکهاى خارجى براى تسهیل تدارک آن خدمات باشد. ممکن است سپرده هاى بدون بهره نزد طرفهاى معامله خود را به صورت دوجانبه نگاه دارد یا ممکن است براى مشتریان خود هرگونه خدماتى را که نیاز دارند انجام دهد.
7. فعالیت وامدهى
از آنجا که بانکها سرمایه بلندمدت و کوتاه مدت به بنگاهها به صورت سهام یا مشارکت در سود ارائه مى کنند، وام گرفتن توسط بنگاههاى اقتصادى غیرلازم مى شود. به علاوه، تأمین مالى خرید اعتبارى و قرارداد اجاره و فروش بیشتر نیاز خانوادهها را تأمین مى کنند. ولى ممکن است برخى وامگیرندگان هنوز نیازمند موازنه جریان درآمدى خود با جریان مصرفىشان باشند. این حالت وقتى رخ مى دهد که افراد با وضعیتهاى اضطرارى یا نیازهاى ویژه مواجه مى شوند که نیاز به تأمین مالى کوتاه مدت دارند. چنین افرادى انتظار مى رود در طبقات با درآمد پایین قرار داشته باشند. مقدار نسبتا کمى از وام بدون بهره باید به عنوان کارى انساندوستانه براى چنین مصارفى ارائه شود. بانک مرکزى مى تواند به صورتى نظاممند، بانک زیر مجموعه خود را موظف کند که درصد کمى از منابعش را براى وامدهى بدون بهره اختصاص دهد. همچنین این بانک مى تواند چنین منابعى را از عواید CD،S خود تکمیل کند. بدیهى است که چون وامها باید بىبهره باشند، وجوه باید مطابق معیارهایى اجتماعى سهمیهبندى شوند.
برخى از اعضاى جامعه علاقهمندند که بخشى از منابع مالىشان را به وامدهى بدون بهره اختصاص دهند. این کار با آنکه با انگیزه انساندوستانه صورت مى گیرد، اما با ثبات قیمتها باید مورد تشویق قرار گیرد. برخى ممکن است به خاطر عدم توانایى ارزیابى درآمدهاى آتى متقاضیان وام، خود نسبت به وام دادن مستقیم اکراه داشته باشند. علاوه بر این، انجام چنین کارى براى افراد، به خاطر آنکه غیرمتخصصاند، تا حدودى گرانتر مى باشد. بنابراین، بخشى از منابعشان را در اختیار بانکها به منظور اعطاى وام بدون بهره مىگذارند.
بانکمرکزى مى تواند بر این مشکل از طریق انتشار گواهىهاى وام مرکزى CLC،S- که هیچ بازدهىاى ندارند، اما تضمین شده اند و در سررسید بازپرداخت مى شوند- فایق آید. عواید CLC،S ممکن است در اختیار بانکهاى عضو قرار گیرند، تا آنها را پس از برآورد صحیح درآمد آتى متقاضیان و به کارگیرى معیارهاى اجتماعى، اگر سهمیهبندى موردنیاز باشد، وام دهند.
3. خزانهدارى: نگرش اسلامى
بخش پولى در هر اقتصادى، بدون توصیف عملیات بخش عمومى ناقص مى باشد. عموما مشهور است که بهره در آیینهاى هندو، یهود، مسیحیت و اسلام حرام است. با وجود این، ما فقط در اسلام مى توانیم به قوانینى دست یابیم که مقرر مى دارد بخش عمومى باید با بانکدارى بدون بهره سازگار باشد.
وظایف بخش عمومى طبق آنچه به طور سنّتى مشهور است، به بخش تخصیصى (ماسگریو 1959) و بخش توزیعى تقسیم شده اند. با آنکه این با ساختار اسلامى مشابهت دارد، اما هنوز تفاوتهایى وجود دارند.
بخش توزیعى در نظام اسلامى مبتنى بر جمعآورى زکات و توزیع آن است. بخش تخصیصى مسئولیت منابع معدنى را، که به طور معمول دارایىاى اجتماعى محسوب مى شوند، بر عهده مى گیرد. این، بُعد دیگرى به بخش تخصیصى، که به طور سنّتى متصدى تأمین مالى و تولید کالاهاى عمومى است، مىافزاید. اداره انحصارات، بیمه نظم بازارها، اصلاح اثرات خارجى، و مانند آنها مى توانند در بخش دیگرى به نام» بخش اصلاحات بازار «قرار گیرند.
الف. بخش توزیعى
مالیات توزیعى، به نام زکات در موارد زیر وضع شده است:
- دارایى پولى از جمله پول نقد، سپرده هاى دیدارى و وام، وقتى که به مدت یک سال نگاهدارى شوند.
- اسناد دارایىهاى واقعى مانند سهام، وجوه ناشى از تسهیم سود، و غیره، وقتى که به مدت یک سال نگاه داشته شوند.
- طلا، فلزات گرانبها، و الماس طبق ارزش بازارى جاریشان وقتى که به مدت یک سال نگاه داشته شوند.
- خالص عواید دارایى هایى که در اقلام فوق نیامده اند.
نرخهاى مالیات، که از یک نوع دارایى به نوع دیگر تفاوت مى کنند، روى کل دارایىها در صورتى اعمال مى شوند که از سطح معینى به نام نصاب، که هزینه زندگى پرداختکننده مالیات را منعکس مى کنند، بیشتر شوند. عواید حاصله براى کاهش فقر در بالاترین سطح به کار برده مى شوند. دو روش توزیعى بدین منظور وجود دارد: نگاهدارى ثروت و نگاهدارى درآمد.
کسانى که درآمد (و ثروت) شان زیر سطح «حداقل» معینى است، به دو طبقه تقسیم مى شوند: کسانى که توانایى کار دارند و کسانى که این توانایى را ندارند: کسانى که توانایى کار دارند، سرمایه تولیدى کافى در اختیارشان قرار مى گیرد تا براى کسب درآمدى که آنان را از زمره فقرا بیرون آورد، به کار گیرند. آنهایى که توانایى کار ندارند باید سطح حداقلى از درآمد براى تأمین نیازهاى اساسى شان تضمین شود.
طبیعتاً با ادامه هر ساله روند توزیع مجدد درآمد، فقر به تدریج کاهش پیدا مى کند و سرانجام در بلندمدت براى تمامى افراد قادر به کار حذف مى شود. از آنجا که روشهاى نگاهدارى ثروت ممکن است از طریق تأمین مالى بنگاههاى اقتصادى کوچک اجرا شوند، بانکها مدیریت این فرایند را براى مالک شدن فقرا به عهده مى گیرند.
ب. بخش تخصیصى
منابع معدنى: مالکیت دولتى منابع معدنى، لزوما مستلزم تولید دولتى نیست. دولت مى تواند از طریق مؤسسات اقتصادى تحت مالکیت خود، مواد معدنى تولید کند؛ گرچه اعطاى مجوز ورود به تولیدکنندگان خصوصى کارایى بیشترى دارد.
بخش منابع معدنى، مسئولیت تولید معدنى را به طور مستقیم و یا غیرمستقیم، به عهده مى گیرد و عواید افزوده شده به خزانه، در تأمین مالى فعالیتهاى دولت مورد استفاده قرار مى گیرند.
1. بخش کالاهاى عمومى: کالاهاى عمومى معمولا به کالاهایى که مصرفشان به طور جمعى صورت مى گیرد، مثلا [امور مربوط به] دفاع، تعلیم و تربیت پایه، انواع خاص خدمات بهداشتى و مانند اینها، اطلاق مى شود. با آنکه جزئیات قوانین مربوط به توزیع آنها از طریق جریان سیاسى تعیین مى شوند، دولت مسئول فراهم کردن کالاهاى عمومى براى اتباع خود است. کالاهاى عمومى ممکن است مستقیما توسط بنگاههاى اقتصادى تحت مالکیت دولت، یا به طور کارآتر توسط بنگاههاى اقتصادى بخش خصوصى تولید شوند. بنگاههاى دولتى با خالص عواید منابع معدنى و دیگر مالیاتها تأمین مالى مى شوند. برخى از کالاهاى عمومى، مانند [امور مربوط به] دفاع، از عواید زکات در صورت کافى بودن وجوه آن، مى توانند تأمین مالى شوند.
2. بخش نظم بازار: کار بازارهاى آزاد همیشه ممکن است با افزایش انحصارات، وجوه اثرات خارجى، و دیگر بىنظمىهاى بازار دچار اختلال شود. برخورد با چنین مسائلى مستلزم وجود یک شبکه یارانهاى مشخص یا قانونگذارى مستقیم دولت است. بیشتر اوقات، یک برنامه یارانهاى موردنیاز است. در برخى موارد، ممکن است کنترل مستقیم نیز لازم باشد. تأمین مالى چنین عملیاتى مى تواند از طریق موازنه خدمات مالیاتى با پرداختهاى یارانهاى صورت پذیرد. همچنین ممکن است مالیاتهاى ویژهاى براى تأمین مالى حفظ نظم بازارها وضع شود.
4. بازار مالى: ابزاره
بررسى ترازنامههاى بانک مرکزى و نیز بانکهاى عضو، ابزارهاى مالى متفاوتى که «طرف تقاضاى» بازار مالى را تشکیل مى دهند، نشان مى دهد «طرف عرضه» بعدتر به منظور دستیابى به تصویر کاملى از بازار مالى مطرح مى شود:
1. ترازنامه هاى بانکى
الف. بانک مرکزى: بانک مرکزى سپرده هاى مرکزى و حسابهاى وام نزد بانکهاى عضو را نگاه مى دارد که اینها، به اضافه دارایىهاى خارجى و پول نقد، دارایىهاى بانک مرکزى را تشکیل مى دهند. در ستون بدهى، گواهىهاى سپرده مرکزى و وام مرکزى را عموم نگاه مى دارند.
برخلاف روند قدیمى خلق پول، انتشار پول توسط بانک مرکزى، بدهىاى که با نگاهدارى ابزارهاى بدهى (اوراق بهادار دولتى) منعکس مى شود، نیست. در مورد ما چنین روندى، سپرده هاى بانک مرکزى را نزد بانکهاى عضو افزایش مى دهد. نشر پول تأثیر معکوس کاهش دارایىهاى بانک مرکزى را دارد.
ب. بانکهاى عضو: بانکهاى عضو منابعشان را به صورت سهام (سرمایه گذارى مستقیم)، حسابهاى مشارکت در سود، قرارداد اجاره و فروش و حسابهاى خرید اعتبارى، سرمایه گذارى مى کنند. این موارد به علاوه پول نقد خزانه و ذخایر نزد بانک مرکزى، ستون دارایى را تشکیل مى دهند.
در ستون بدهى، بانکهاى عضو سپرده هاى دیدارى مىپذیرند، سپرده هاى سرمایه گذارى محدود یا غیرمحدود افتتاح مى کنند. سپرده هاى سرمایه گذارى ممکن است به یک طرح خاص، تعدادى طرح، یا یک بخش خاص اختصاص یابند یا به شیوههاى خاص تأمین مالى، مانند مشارکت در سود، قرارداد اجاره و فروش و خرید اعتبارى محدود شوند. تمامى سپرده هاى سرمایه گذارى، به سررسیدهاى معینى محدود مى شوند. مدت سررسیدهاى سپرده هاى غیرمحدود، باید انعطافپذیرتر و احتمالا به کوتاهى یک هفته باشند. با وجود این، بانکها باید دقیقا تاریخهاى سررسید را مراعات کنند و هرگز قبل از سررسید، حداقل براى سررسیدهاى کمتر از یک سال، اجازه باز پسگیرى ندهند. سپرده هاى با سررسید طولانىتر را مى توان با جریمه سنگین بازپس گرفت. سررسید سپرده هاى سرمایه گذارى محدود باید تابع ماهیت سرمایه گذارىاى که این سپرده ها در آن مصرف مىگردند، باشد. پس گرفتن آنها قبل از سررسید قابل بررسى نیست.
انتشار گواهىها با سررسیدهایى متنوع، متناسب با سلایق گسترده پس اندازکنندگان خواهد بود. سود این گواهىها در سررسید تقسیم مى شوند و مى توان آنها را در همان سپرده ها براى سرمایه گذارى مصرف کرد.
به علاوه، بانکهاى عضو مى توانند گواهىهاى سرمایه گذارى محدود و غیرمحدود انتشار دهند. گواهىهاى محدود ممکن است به طرح (ها)، بخش و شیوههاى تأمین مالى محدود شوند. گواهىهاى سپرده، نقدینگى جایگزین بیشترى براى خود سپرده ها فراهم مى کند. آنها مى توانند در یک بازار ثانویه پیش از سررسید فروخته شوند. قیمتهاى بازارى آنها، به انتظارات در مورد سود کل سرمایه گذارى بانک در گواهىهاى غیرمحدود، و به سرمایه گذارى خاص، که از سپرده هاى محدود استفاده مى کنند، بستگى دارند.
گواهىهاى سرمایه گذارى مى توانند به شیوههاى تأمین مالى محدود شوند. آنها مى توانند به PLS و شیوههاى اجاره محدود شوند. با این حال، آنها نمى توانند به روشهاى خرید اعتبارى محدود شوند؛ چون کار این، آنها را غیرقابل معامله مى کند. معامله آنها برابر با معامله دارایىهاى پولى یا بدهى است که بر خلاف ممنوعیت بهره انجام مى شود. آنها مى توانند متناوبا به آمیزهاى از خرید اعتبارى و یکى یا بیشتر از دو روش دیگر PlS و اجاره محدود شوند.
ج. ابزارهاى مالى: پس اندازکنندگان در الگوى ارائه شده به سه روش مى توانند سرمایه گذارى کنند که هر یک ذیلا مورد بحث قرار مى گیرند:
1. سهام شرکتها: پس اندازکننده مى تواند مستقیما سهام بخرد و سهامدار شود. این امر موجب مشارکت مستقیم او در مدیریت شرکت به اندازه سرمایهاش مى شود. او مى تواند پس اندازهایش را چنانچه به مقدار قابل توجه باشند، روى دارایىهاى شرکتهاى مختلف تقسیم کند. با داشتن یک طرح متنوع و مناسب مى توان این کار را انجام داد.
در اقتصادى که بنگاه اقتصادى خصوصى به میزان قابل توجهى از آزادى برخوردار است، مبادله سهام بین سهامداران مختلف آسان خواهد بود.
هر اندازه که این مسئله واقعیت داشته باشد، مىبایست موجب اجماع بازار در مورد انتظارات مربوط به عواید هریک از بنگاههاى خصوصى شود.
2. سهام وجوه: بانکها و دیگر مؤسسات مالى مى توانند وجوه خاصى را با اهداف خاص، ریسک، عایدى و نقدینگى موردنظر ایجاد کنند. چنین وجوهى، سهام و نیز سپرده ها و گواهىهاى سرمایه گذارى متعددى را در برمى گیرد. سهام وجوه، به جاى نگاهدارى سهام بنگاههاى متعدد، به افراد فرصت انتخاب ترکیب دارایىهاى مالى مختلف، که موردنظرشان هست، صرفا با نگهدارى این سهام مى دهد.
3. گواهى بانک عضو: بانکهاى عضو دو نوع گواهى ارائه مى کنند:
- گواهى هاى سرمایه گذارى نامحدود . UIC،S
عواید گواهىهاى سرمایه گذارى نامحدود، سرمایه عمومى سرمایه گذارى بانک عضو به حساب مىآیند. دارنده آن نرخ متوسطى از سود کل عملیات انجام شده توسط بانک عضو را به دست خواهد آورد.
این گواهىها، بسیار شبیه دارا بودن سهام خود بانک است. علاوه بر مهارت و قدرت طرح رأى، UIC،S ممکن است بر حسب زمانهاى سررسید به کوتاهى یک هفته و به بلندى چند سال، بسته به محدوده عملیات بانک، انتشار یابد.
- گواهىهاى سرمایه گذارى محدود.
گواهىهاى سرمایه گذارى ممکن است به سرمایه گذارى یا روشهاى تأمین مالى، محدود شوند. در خصوص سرمایه گذارى، آنها مى توانند به سرمایه گذارى در یک طرح یا بیشتر یا یک بخش خاص محدود شوند. وقتى که آنها به روشهاى تأمین مالى خاص محدودند، مى توانند PLS، قرارداد اجاره و فروش یا آمیزهاى از هر دو روش را مطابق میل پس اندازکنندگان مورد استفاده قرار گیرد.
4. گواهىهاى سپرده مرکزى،: CD C همانگونه که در بالا اشاره شد، یک CD،C به دارنده آن سهمى از سپرده هاى بانک مرکزى که نزد تمامى بانکهاى عضو سرمایه گذارى مى شوند، مى دهد. این امر موجب شکلگیرى متنوعترین نوع سرمایه گذارى در اقتصاد مى شود. به علاوه، چون این گواهىها دو سطح واسطه مالى، یعنى بانکها و بانک مرکزى را مشترکا شامل مى شود، باید مطمئنترین ابزار موجود در کل اقتصاد باشد.
بانک مرکزى CD،S اش را میان بانکها برحسب سودآورى، نقدینگى و ریسک تخصیص مى دهد. بانک مرکزى با به کارگیرى ضوابط سنتى سرمایه گذارى، هم سرمایه گذارى و هم کارآیى بانکى را در اقتصاد تقویت مى کند. همچنانکه عملکرد نسبتا کارآمدتر بانکهاى بزرگتر عضو را فراهم خواهند کرد. این نهایتا به فعالتر شدن اقتصاد منجر خواهد شد، بخصوص اگر مقدار کل S، DC قابل توجه باشد.
بانک مرکزى با توجه به آشنایى بیشتر نسبت به عملکرد بانک در مقایسه با افراد مى توانند به صورت مطمئنتر در مورد عملکرد هر یک از بانکها اظهارنظر کنند. این امر موجب کاهش ریسک مالى براى دارندگان CD،S مى شود.
بدیهى است CDS،S بازار ثانویه وسیعى خواهد داشت؛ چرا که به سهولت قابل خرید و فروش است. به علاوه، چون CDC،S مزیّت دارد، مى توان آنها را به خاطر ارزش اسمىشان به اضافه سود سهامشان از طریق بانک مرکزى بازخرید کرد.
5. گواهى وام مرکزى CLC،S: همانگونه که قبلا اشاره شد CLC،S استحقاق مقدار معینى پول را دارد. عواید حاصل از فروش آن براى وام دادن به متقاضیان که انتظارات در مورد درآمد آیندهشان، تضمینکننده توانایىشان در پرداخت بدهىشان است، توسط بانک مرکزى به کار گرفته مى شود. گذشته از این CLC،S هیچ بازدهىاى به دارندگان آنها ن مى دهد.
ممکن است در اینکه مردم متمایل به داشتن دارایىهاى بدون بازده باشند، در حالى که طیف گستردهاى از دارایىهاى مالى داراى بازدهى موجودند، تردید شود، اما دلایل انساندوستانه آن را توجیه مى کنند. به علاوه، بانک مرکزى مى تواند نقد کردن فورى CLC،S را تضمین کند. این ایمنى و نقدینگى آن را تضمین مى کند. 9
به نظر مى رسد، با توجه به اینکه دارنده CLC،S ملزم به پرداخت زکات (% 2/ 5) است، مردم آن را براى دورههاى بسیار کوتاه مدت به عنوان جانشین خوب پول نقد مدّنظر قرار مى دهند. این امر با توجه با هزینه سپرده هاى دیدارى و گاوصندوقهاى سپرده قابل توجیه است. تنها انگیزههاى بشردوستانه مى توانند مقدار CLC،S را افزایش دهند.
5. بازار مالى: تعادل
1. کاربردهاى جایگزین پول در اقتصاد با نرخ بهره پولى
در نظام اقتصادى سنّتى که ما در آن زندگى مى کنیم، کاربردهاى جایگزین نه در سرمایه گذارى، بلکه در وامدهى خلاصه مى شوند. در این صورت، چون پول هیچ کاربرد جایگزینى ندارد، هزینه فرصت آن نرخ «بازده» اوراق بهادار دولتى به عنوان ایمنىترین و نقدینهترین دارایى مالى تلقّى مى گردد. از آنجا که چنین اوراق بهادارى دارایىهاى با بهره هستند، نرخ بهره آنها هزینه فرصت استفاده پول در گزینههاى دیگر است. 10
شاید بتوان گفت که «وامدهى» به عنوان یک جریان، از «سرمایه گذارى» متمایز است. اولى مبتنى بر برآورد توانایى پرداخت بدهى است، در حالى که دومى مبتنى بر ارزیابى فرصت تولید است. البته هر دو مى توانند، متأثر از انتظارات، به قیمت آتى باشند. هرچند جریان پس انداز، که بر وامدهى متمرکز است مکانیسم انتظارات قیمتىاى ایجاد مى کند که از جریان مشابه ایجاد شده توسط جریان پس انداز مبتنى بر سرمایه گذارى متفاوت است. این به خاطر آن است که مکانیزمهاى خلق پول در دو حالت تفاوت مى کنند.
در اقتصاد مبتنى بر وامدهى، عوامل اقتصادى به تغییرات سطح قیمت همراه با رشد پولى دارند. این به دلیل آن است که روش دولت درباره انبساط یا انقباض پولى در حالت اول از سطح بهینه مخارج دولت متأثر است و این، بر سطح قیمتها تأثیر مىگذارد. بانک مرکزى سعى مى کند این اثرات را از طریق به کارگیرى ابزارهاى موجود تعدیل کند. با وجود این، توانایى او براى انجام چنین کارى محدود است.
وقتى دولت، عرضه پول را با استفاده از حق ویژه براى فروش اوراق بهادار به بانک مرکزى افزایش مى دهد، بانک مرکزى مى تواند از راه فروش بخشى از آن اوراق بهادار به عموم، اقدام به جبران بخشى از این عمل نماید. با این حال، حتى با بازارى نسبتا وسیع، چنین عملى نرخ بهره پول را بالا خواهد برد. در این صورت، هزینه پول افزایش مى یابد و از فعالیتهاى اقتصادى بخش خصوصى کاسته مى شود و به گسترش بخش دولتى مىانجامد.
بنابراین، نرخ بهره به عنوان هزینه وام گرفتن به صورت پیش برنده و افزایشدهنده انتظارات قیمتى ظاهر مى شود. نرخ مى تواند به اندازهاى افزایش یابد که براى جلوگیرى از هر انتظارات تورمى کافى باشد. هرچند، به این حدّ، تنها وقتى مى توان دست یافت که بانک مرکزى قادر به خنثىسازى کامل انبساط پولى ابتدایى دولت باشد. خنثىسازى کامل با آنکه به سختى امکانپذیر مى باشد، ممکن است به کوچک شدن بخش خصوصى و گسترش بخش دولتى منجر شود. این موجب ناکافى سیاست انبساطى دولت مى شود. مردم نرخ انبساط پولى را با افزایش نرخ بهره مقایسه خواهند کرد. یک افزایش ابتدایى نرخ بهره، تورم قیمتى را تا وقتى که هر دو برابر شوند موجه مى سازد. بنابراین، به عنوان یک اصل مسلم مى توان گفت که در اقتصاد مبتنى بر وامدهى، انتظارات قیمتى، نرخ انبساط پولى و تغییرات نرخ بهره باهم مقایسه مى شوند.
وقتى که هیچ نرخ بهره «پولى» وجود نداشته باشد، بانک مرکزى هیچ انبساط پولى را که به توسعه موجّه ترازهاى واقعى منجر نشود، مجاز نخواهد دانست. علاوه بر این، تمامى وجوه حاصله از انبساط پولى در CD،S سرمایه گذارى مى شود، که بر قیمتها و در عین حال تولید تأثیر مى گذارد.
چنین روش خلق پول در اقتصاد مبتنى بر سرمایه گذارى، عوامل اقتصادى را وادار مى کند تا فعالیتهاى سرمایه گذارى را به طور کلى و بازارهاى عوامل را به طور خاص به عنوان علامتى براى انتظارات قیمتى مورد توجه قرار دهند. بنابراین، ما مى توانیم با اطمینان ادعا کنیم که در اقتصاد مبتنى بر سرمایه گذارى، انتظارات قیمتى در جهت بهرهورى هستند.
ما همچنین مى توانیم اضافه کنیم که برابرسازى مشهور هزینه فرصت پول و نرخ بازده سرمایه گذارى نهایتا، فقط خیالپردازى است. پس اندازها از طریق نظام بانکدارى براساس انتظارات مربوط به نرخ بهره هدایت مى شوند. در حالى که بخش تولید، آن پس اندازها را بر اساس انتظارت در مورد بهرهورى جذب مى کنند. وقتى که جریان پس انداز بر وامدهى متمرکز است، انتظارات نرخ بهره، بر انتظارات بهرهورى غالب مى شود.
2. کاربردهاى جایگزین پول در اقتصاد بدون بهره
در مقابل نظامى که پیشتر، اجمالا، بیان شد، اقتصاد بدون بهره نقش کوچکى به جریان وامدهى مى دهد. پول منتشره براى کاربردهاى گوناگون، طبق اصول مربوط به رشد و بهرهورى و به دور از فشارهاى سیاسى مرتبط با شرایط بخش عمومى، تخصیص مى یابد. در اقتصاد بدون بهره، وامدهى نقش ناچیزى ایفا مى کند. از نظر اطمینان، گواهىهاى وام مرکزى CD،S کاملا مطمئن هستند. آنها همچنین به علت قابلیت تبدیل کردنشان به نقد، نقدینهاند، همچنان که پول (نقدینه) است. با این حال، نگاه داشتن یک دارایى بدون بازده، مانند CD،S براى یک دوره کامل یک سال، مستلزم به دست نیاوردن هیچگونه عایدى است؛ در حالى که باید مقدار% 2/ 5 زکات که معمولا روى ماندههاى پولى وضع مى شود، پرداخت نمود. این بدین معنا است که خالص بازدهى روى آن دارایىها منفى است. چنین حالتى، شامل اندوختههاى پولى هم مى شود. به طور کلى، این شامل تمامى دارایىهاى پولى یعنى مطالبات مبالغ معیّن پول مى شود. بنابراین، وام دادن یا نگاهدارى دارایىهاى پولى همواره بهترین جایگزین سرمایه گذارى نیست.
در اقتصاد بدون بهره، سرمایه گذار، سرمایه گذارى کردن در گواهىهاى سپرده مرکزى CD،S را بهترین جایگزین مى داند. تنوع اعمال شده در مدیریت CD،S مقدار زیادى ایمنى، و کمترین مقدار ریسک را براى دارایىهاى مالى درآمدزا به ارمغان مى آورد. به علاوه CD،S با سررسیدهاى کوتاه مدت باید با یک آگهى که کوتاهتر از نقد کردن دیگر دارایىهاى درآمدزا است، قابل نقد کردن باشند. این، آنها را از لحاظ نقدینگى پس از CD،S قرار مى دهد. با توجه به اینکه سپرده هاى مرکزى طبق معیار کارایى بین بانکها تخصیص یافتهاند، نرخ بازدهشان به نرخ متوسط بازده سرمایه گذارى براى فرصتهاى موجود در کل اقتصاد نزدیک است. بنابراین، ممکن است بگوییم که این نرخ بازده، فىنفسه هزینه فرصت پول و معیار تمامى کاربردهاى پول مى باشد. از سوى دیگر، با توجه به اینکه عواید گواهىهاى سپرده هاى مرکزى در کاربردهاى تولیدى سرمایه گذارى شده اند، این اقتصاد بدون بهره را اقتصادى متمرکز روى سرمایه گذارى قرار مى دهد.
سرمایه گذاران مطمئنترین فرصت ممکن سرمایه گذارى را به جاى مطمئنترین فرصت ممکن وامدهى، به عنوان بهترین جایگزین در نظر مى گیرند. آنها هیچگاه مطمئنترین فرصت ممکن وامدهى را در نظر نمى گیرند. در این شیوه، بازارهاى پول و سرمایه گذارى، به طور کارآمد به یکدیگر متصل شده اند؛ چون دارایىهاى پولى در ارتباط مستقیم با تعهد سرمایه گذارى و نه به واسطه شکلى از اشکال واسطهگرى مالى مبتنى بر وامدهى ملاحظه مى شوند.
3. تقاضاى پول در اقتصاد رایج
بررسى تقاضاى پول در اقتصاد رایج، با تفکیک تقاضاى معاملاتى، احتیاطى و سفتهبازى پول آغاز مى شود. سرانجام، هر سه نوع تقاضا در مجموعهاى به نام تقاضاى پول با یکدیگر جمع مى شوند (کینز، 1936)، خواه بررسى این تقاضا از طریق دیدگاه موجودى کالا (بامول، 1952)، یا دیدگاه سیر دارایى (توبین، 1958)، انجام شده باشد. تمامى تحلیلها متفقند که تقاضاى پول با نرخ بهره نسبت معکوس دارد. یکى از ارکان تحلیل پولى با ساختار پولى رایج چیزى است که انتظارات بدون کشش نامیده مى شود. این به معناى آن است که عوامل اقتصادى معتقد به وجود یک نرخ طبیعى بهره هستند که منعکسکننده بنیانهاى اقتصادى است. وقتى نرخ بهره، بیش از نرخ طبیعى افزایش یا کاهش مى یابد، بنگاهها عقیده دارند که نرخ بهره به سطح طبیعىاش باز خواهد گشت.
وقتى نرخ بهره افزایش یابد، قیمت اوراق قرضه کاهش مى یابد، از آنجا که بنگاهها انتظار دارند که نرخ بهره در آینده کاهش و در نتیجه، اوراق قرضه افزایش یابد، آنها فرصتى براى کسب سود پیدا مى کنند. سفتهبازان نقدینگى خود را به اوراق قرضه تبدیل مى کنند و به طور معکوس وقتى نرخ بهره بالا مى رود، آنها اوراق قرضه را به نقدینگى تبدیل مى کنند. بنابراین، هنگام کاهش نرخ بهره تقاضاى پول افزایش مى یابد و بر عکس این تحلیل، مبناى نظرى منحنى ترجیح نقدینگى با شیب نزولى است.
بنابراین، ما مى توانیم نتیجه بگیریم که مردم در نظام رایج، پول را براى اهداف سفتهبازى وقتى که انتظار دارند قیمتها کاهش یابند، یا انتظار دارند نرخ بهره افزایش یابد نگاه مى دارند. هر دو دلیل، در اقتصاد مبتنى بر بهره باهم مرتبطند. انتظارات قیمتى پایینتر در آینده یا نرخهاى بالاتر بهره، هر دو منجر به تبدیل دارایىهاى واقعى و مالى به پول مى شوند. در نتیجه، موجب کاهش دارایى واقعى قیمت اوراق قرضه مى شوند که به معناى افزایش نرخ بهره است.
4. تقاضاى پول در اقتصاد بدون بهره
الف. نقش نرخ بازدهى سپرده هاى مرکزى: ما اکنونمى توانیم بپرسیم تقاضاى پول در ساختارى که ما تاکنون براى اقتصاد بدون بهره ترسیم کردهایم، چگونه است؟ چنین پرسشى با درک ماهیت نرخ بازدهى گواهىهاى سپرده مرکزى کوتاه مدت، RCDC پاسخ داده مى شود. ما پیشتر تأکید کردیم که نگاهدارى این گواهىها، بهترین جایگزین نگاهدارى پول نقد است. بنابراین مى توان گفت که RCDC مى تواند نقشهاى زیر را ایفا کند:
- مبناى سرمایه گذارى. در این خصوص ما مى توانیم کل طیف سررسیدها را در نظر بگیریم و از RCDC حاصل از CD،S با سررسید نظیر سرمایه گذارى مورد بحث استفاده کنیم.
- نرخ تنزیل جریانهاى درآمدى آینده مورد انتظار دارایىهاى مالى و واقعى.
- ابزار شاخص بررسى امکانات و برنامه ریزى تجارى.
- قیمتى بازارى تخصیص منابع.
بنابراین، ما مى توانیم نتیجه بگیریم که تقاضاى پول باید مستقیما با RCDC مرتبط باشد؛ وقتى RCDC افزایش مى یابد، بنگاهها متوجه مى شوند که باید در به کارگیرى منابع پولى در معاملات صرفهجویى کنند و مقدارى از پول نقد خود را به سرمایه گذارى اختصاص دهند و وقتى کاهش مى یابد، بنگاهها درمىیابند که بنگاهدارى پول کم هزینهتر شده است و بنابراین، به افزایش دادن دارایىهاى پولىشان تشویق مى شوند. به عبارت دیگر، تقاضاى پول به طور معکوس با RCDC مرتبط است.
ب. تقاضاى سفتهبازى پول: درست است که در اقتصاد بدون بهره، RCDC جایگزین نرخ بهره مى شود، ولى تقاضاى سفتهبازى پول نباید با انتظارات در مورد نرخ بازدهى بالاتر CD،S افزایش یابد. چنین انتظاراتى خود به خود توسط بازار به قیمتهاى بالاترِ ابزارهاى سرمایه گذارى تبدیل خواهد شد.
نرخ CDC،S براى تنزیل جریان درآمدهاى آینده سایر ابزارها به ارزشهاى جارىشان به کار مى رود. وقتى این نرخ بالاست، عواید مورد انتظار چنین ابزارهایى نیز بالاست؛ چرا که دومى به نوعى میانگینى از اولى است. به علاوه و به خاطر همان دلیل، افزایش درآمدهاى انتظارى ابزارهاى سرمایه گذارى، همیشه بالاتر از افزایش نرخ CDC خواهند بود. نتیجه نهایى کاهش نیست، بلکه افزایش قیمت ابزارهاى سرمایه گذارى است.
کاهش مورد انتظار نرخ CDC باید به علت دلایل مشابه فوق، همراه با کاهش قیمت ابزارهاى سرمایه گذارى باشد. با وجود این، انتظار چنین کاهشى، به افزایش تقاضاى سفته بازى منجر نخواهد شد، مگر اینکه نرخ بازدهى CDC به سمت صفر کاهش یابد.
در اقتصاد بدون بهره، قیمتها باید باثبات باشند؛ چرا که رشد پولى مرتبط با حجم تغییر قیمتهاست. با این حال، اگر انتظار مى رود قیمتها به خاطر- مثلا- برخى خطاهاى سیاسى کاهش یابند، مردم پولشان را پس خواهند گرفت. در این حالت، مردم مقدارى از ابزارهاى سرمایه گذارى را که دارند مى فروشند و یا به صورت پول نقد نگاه مى دارند یا CD،S مىخرند.
هنگامى که اقتصاد از طریق تغییرات قیمت ابزارهاى سرمایه گذارى مى تواند خودش را تعدیل کند و به تعادل برگردد، آثار افزایش تقاضاى سفته بازى پول، از طریق سیاست پولى بىتردید معکوس خواهد بود. این حالت، مطمئنتر است؛ زیرا تمام رشد پولى خود به خود به CLC،S که از طریق بانکهاى عضو به سرمایه گذاران جریان مىیابند، تبدیل شده است.
5. تعادل بازار
با استفاده از مباحث مزبور، مى توانیم توابع زیر را تعریف کنیم:
معادله (3) پس انداز را به عنوان تابعى از نرخ متوسط بازدهى سرمایه گذارى و نیز سطح درآمد ملى واقعى بیان مى کند. معادله (4) سرمایه گذارى خصوصى را به عنوان تابعى از نرخ متوسط بازدهى سرمایه گذارى مطرح مى کند. بخشى از سرمایه گذارى عمومى، یعنى سرمایه گذارى در بهرهبردارى از منابع معدنى، بخشى از سرمایه گذارى خصوصى شمرده مى شود؛ زیرا سودآورى در تصمیمگیرى در مورد آنها نقش دارد.
نوع دیگرى از سرمایه گذارى عمومى، توسط مقامات پولى از راه انتشار پول جدید و افزودن آن به سپرده هاى مرکزى نزد بانکها، یعنى از طریق انبساط پولى، انجام مى شود. اکنون سؤال این است که مبناى تصمیمگیرى درباره انبساط یا انقباض پولى چیست؟ همانگونه که پیشتر اشاره کردیم، خلق پول در اقتصاد بدون بهره، از فشارهاى سیاسى جهت تأمین بودجه کاملا آزاد است. در این اقتصاد، خلق پول به تأمین نیازهاى اقتصاد و تأمین تقاضاى معاملاتى پول با رعایت ثبات قیمتها، محدود است. ما مى توانیم از نظریه پذیرفته شده در این خصوص پیروى کرده و فرض کنیم که تقاضاى معاملاتى به سطح درآمد واقعى بستگى دارد.
در یک حالت کلىتر، فرض مى کنیم که مقامات پولى نرخى را به عنوان نرخ تورم هدف تعیین مى کنند که به موجب آن، نرخ انبساط یا انقباض پولى، به تفاوت تورم هدفگذارى شده (* (n از نرخ تورم مورد انتظار ( (en یا ( (en -* n بستگى خواهد داشت. این فرمول شامل حالت ثبات مطلق قیمت، که نرخ تورم هدف برابر صفر است نیز مى شود. در این حالت، نرخ انبساط پولى افزایش نخواهد یافت مگر براى حفظ قیمتها در سطح فعلى که در این صورت اقتصاد به رکود سوق داده خواهد شد.
بنابراین، ما مى توانیم بگوییم که سرمایه گذارى عمومى (از راه انتشار پول) تابع شرایط ذیل خواهد بود.
افزایش P از یک سو پس اندازها را افزایش خواهد داد. همچنانکه، سرمایه گذارى را با افزایش فرصتهاى سرمایه گذارى جذّاب افزایش خواهد شد. بنابراین، ما مى توانیم نتیجه بگیریم که تعادل مرزى بازار پس انداز- سرمایه گذارى را مى توان با منحنىاى با شیب مثبت و فزاینده در نمودارى که محورهاى آن درآمد و نرخ بازدهى CD،S است، نشان داد. این منحنى شبیه منحنى IS اقتصاد کینزى مى باشد. در بازار پول، ما مى توانیم پى ببریم که تابع عرضه پول، همان تابع سرمایه گذارى عمومى است، به عبارت دیگر:
وقتى که P افزایش مى یابد، مقامات پولى علامتى دریافت مى کنند که بخش واقعى بهتر از گذشته، در حال فعالیت است و عرضه کل در حال افزایش یافتن مى باشد. در این صورت، نرخ تورم مورد انتظار پایین مى رود و شکاف بین تورم هدف و مورد انتظار گسترش مى یابد.
مقامات پولى این شرایط را براى افزایش عرضه پول بدون تخلف از هدف تورمىاش مناسب مىبینند و با افزایش پول پایه، به افزایش سپرده هاى مرکزى و نهایتا افزایش سرمایه گذارى کمک مى کنند.
بنابراین، تعادل مرزى بخش پولى، مى تواند با رابطهاى مثبت بین درآمد واقعى RCDC نمایش داده شود.
نمودار (4) تعادل اشتغال کامل کل اقتصاد را با استفاده از منحنى تعادل بازار سرمایه گذارى و پس انداز، IS و منحنى تعادل بازار پول، LM به اضافه سطح عرضه کل اشتغال کامل، FE نشان مى دهد. در حالى که، هر دو منحنى داراى شیب مثبت هستند، منحنى IS با کشش تراز منحنى LM است. در طول منحنى اولى، افزایش RCDS به پس انداز و سرمایه گذارى بالاتر و سپس به درآمد بالاتر منجر مى شود.
همانطور که انتظار مى رود درآمد نسبت به افزایش سرمایه گذارى زیرسطح عرضه کل اشتغال کامل حساستر است. ضمنا بالاى سطح اشتغال کامل، نسبتا بىکشش مى شود. همین استدلال، براى منحنى ML البته با گستره کمترى به کار مى رود؛ چون RCDS،S بالا، مقامات پولى را به انتشار پول بیشتر و افزایش سپرده هاى مرکزى تشویق مى کند، نرخ تورم مورد انتظار، به نرخ تورم هدف نزدیکتر مى شود و این کار از افزایش بیشتر انبساط پولى جلوگیرى مى کند. بنابراین، حساسیت درآمد در طول منحنى LM با هم نرخ تورم همسطح عرضه کل اشتغال کامل محدود مى شود. این دلیل آن است که چرا LM باید در همه جا کم کششتر از منحنى IS باشد. در نمودار (4) کاملا مشخص است که وضعیتکشش IS در مقایسه با LM شرط تعادل محسوب مى شود.
5. سیاست پولى در اقتصاد بدون بهره
مقامات پولى در اقتصادى که در بالا توصیف شد، عرضه پول را از طریق دو ابزار مى تواند تغییر دهد: شیوه اول، افزایش نقدینگى با افزایش سپرده هاى مرکزى، یا کاهش نقدینگى با استرداد این سپرده هاست.
شیوه دوم، خرید و فروش گواهىهاى سپرده مرکزى از طریق عملیات بازار آزاد است. بدیهى است در چنین اقتصادى نرخ ذخیره قانونى نرخ تنزیل، به عنوان ابزارهاى سیاست وجود ندارند با وجود این، نباید تعداد کمتر ابزارها در این اقتصاد، یک نقص تلقّى شود.
انبساط همواره در راستاى کمک به تراز واقعى، قابل توجیه است. بنابراین، مسئله مهم تشخیص و قدرت تصمیمگیرى مقامات پولى است. بانک مرکزى ناگزیر است بر رشد واقعى اقتصاد از طریق انجام سرمایه گذارى بانکهاى عضو نظارت کند. رشد و نیز روند گذشته سطح عمومى قیمتها، اطلاعات لازم در مورد نقش انبساط سریعتر عرضه پول در کمک به تراز واقعى را در اختیار بانک مرکزى قرار مى دهد. نتیجه قابل توجه این بحث این است که سیاست پولى کاملا با سیاستهاى مربوط به توسعه باهم درآمیخته است.
برخى عجولانه فکر مى کنند دولت مى تواند از طریق بانک مرکزى، سرمایه گذارى در مناطق یا بخشهاى موردنظر را تشویق کند (جارحى، 1983) این خلاف نکتهاى است که در بالا مورد اشاره قرار گرفت که بانک مرکزى باید پول جدیدا منتشر شده را بر اساس معیار کارآیى بین بانکها تخصیص دهد. استفاده از دیگر معیارهاى تخصیص، ناکارآمدىهاى مهمى را در اقتصاد ملى موجب مى شود. بهتر آن است که کار اصلى مقامات پولى، بیشتر، تثبیت باشد تا توسعه.
از مطالب مزبور روشن است که انبساط پولى در اقتصاد بدون بهره، کاملا با نرخ تورم محدود مى شود؛ به این دلیل که مقامات پولى در این اقتصاد، به عنوان ایجادکنندگان تراز واقعى و نهاسمى مطرحمى شوند. بنابراین، ممکناستبگوییمکه ثبات، صرفا، هدفى که با ابزارهاى سیاسى دنبال شود نیست؛ ثبات شرطى لازمبراى به کارگیرى ابزارهاى سیاست پولى نیز هست.
نقش خزانه اهمیت ثبات را تقویت مى کند. از آنجا که مقامات پولى هیچ فرصتى را براى ایجاد تراز واقعى از دست نمى دهند، نیازى نیست که کمبودهاى دولت، از طریق انبساط پولى تأمین شوند. چنین ضربه تورمى نه لازم است و نه مفید. با وجود این، دولت انعطافپذیرى کافى براى تأمین هزینه هاى فعالیتهاى اقتصادىاش، از جمله تهیه کالاهاى عمومى، از طریق وضع مالیات و زکات را دارد.
کسب درآمد براى فعالیتهاى دولت ممکن است از راه مکانیسم بازار، بدون نیاز به استقراض یا به بار آوردن کسرى تأمین شود.
6. تبدیل نظام پولى و مالى مبتنى بر بهره به نظام اسلامى
حرکت از ساختار پولى و مالى رایج، به ساختار بدون بهره به صورت فورى و اصطلاحا «یک شبه» ممکن نیست. این کار باید به تدریج و با آمادگى و برنامهریزى آگاهانه صورت گیرد (جارحى و اقبال، 2003) با این حال، ما مى توانیم براى تهیه فهرست برخى از مهمترین گامهایى که براى چنین تغییر اقتصادىاى باید برداشته شود تلاش کنیم.
الف. بانک مرکزى
1. بازسازى دارایىها و بدهىهاى داخلى و خارجى بر مبناى عدم بهره؛
2. پرداخت بدهى دولت و بدهى بخش عمومى؛
3. تغییر سپرده هاى دولت و بخش عمومى.
ب. الزام کردن نرخ ذخیره قانونى
حرکت تدریجى به سمت نرخ ذخیره قانونى 100 درصد کار درستى است؛ چون تبدیل ناگهانى، دشوارىهاى زیادى براى بانکها ایجاد مى کند. افزایش نرخ ذخیره قانونى باید همراه تزریق منابع اضافى به بانکها از طریق سپرده هاى مرکزى باشد.
ج. اصلاح مالیاتى
زکات نقشى مهمى در نظام مالى بدون بهره ایفا مى کند. به علاوه، مالیاتهاى مستقیم نسبت به مالیاتهاى غیرمستقیم، با عدالت سازگارى بیشترى دارند. در نظام جدید، مالیاتهاى ثروت و درآمد اجزاى اصلى محسوب مى شوند. به اضافه باید از مالیاتهاى سنگین اجتناب شود و افرادى که قادر به تأمین حداقل نیازهاى ضرورى خود نیستند، باید از مالیات معاف گردند. چنین روشى، فرار مالیاتى را به حداقل مى رساند.
د. بانکدارى جامع
مىبایست نظام بانکدارى، از بانکدارى تجارى به جامع تغییر (موضع) دهد. این فرایند، نیازمند بازآموزى بانکداران با روش جدید کار است. به ویژه، مطالعات مربوط به ممکن بودن، ارزیابى سرمایه گذارىها و پىگیرى آنها، مدیریت شرکتها و کنترل شرکتهاى تابع، بخشى از مهارتهاى جدید مورد نیاز بانکداران مىباشند.
ه. اصلاح بخش واقعى
دولت باید در حالى که خودش را از تصدىهاى عمومى از راه خصوصىسازى تدریجى خلاصى مى بخشد، بر مراقبت از ثروتهاى معدنى و تهیه کالاهاى عمومى تأکید داشته باشد.
و. تصفیه بدهى عمومى
منابع جدیدى که دولت خصوصا از سودهاى بالاتر بانک مرکزى، که شامل حقالضرب زیادتر سکه مى شود، به دست مى آورد، مى توانند براى بازپرداخت بدهى عمومى مورد استفاده قرار گیرند. بخشى از بدهىها مى توانند با سهام مؤسسات عمومى معاوضه شوند.
پى نوشتها
1- یک بررسى از آن کار توسط صدیقى (1987) انجام شده است. سایر نویسندگان به موضوع کمک کرده اند: محمدباقر صدر، محمود ابوسعود، احمد النجار، م. ن صدیقى، م. عمر جبرا، نسور کهف، و بسیارى دیگر.
2- درباره این کوششى ابتکارى براى مورد توجه قرار دادن نظام مالى اسلامى که این مقاله از آن به طور اساسى بهره برده است، کوشش جبرا (1978) است.
3- خواننده توجه خواهد داشت که بحث اینجا به جانب کارآیى اقتصاد محدود شده است و جانب عدالت تاکنون نادیده گرفته شده است.
4- انتشار دادن پول در برابر دارایىهاى خارجى و اثرات وام گرفتن خصوصى بر عرضه پول در آینده مورد بحث قرار خواهند گرفت.
5- دارایى دارندگان اسناد بدهى جدید دولتى جز از راه بدهىهاى مالیاتى آینده تغییر نخواهد کرد.
6- قابل توجه آنکه نرخهاى بالاتر رشد به معنى کاهش تقاضاهاى مازاد در طول زمان است، به عنوان مثال ( (dsi در معادله (2) بالا.
7- این جایى است که نظریه مقدارى پول دقیقا به کار مى رود.
8- بانکهاى رابط یا جامع «بانکهاى بزرگى هستند که شبکههاى گسترده شعبهها را اداره مى کنند، خدمات متنوع بسیارى ارائه مى نمایند، مطالب مالى گوناگون مؤسسات (از جمله سهم و بدهى) را نگاه مى دارند و در نظارت حقوقى شرکتهایى که به بانکها به عنوان منابع تأمینکننده وجوه یا به عنوان متعهدان اوراق بهادار تکیه مى کنند، مستقیما مشارکت مى کنند».
9- آموزشهاى اسلامى همان را براى گواهىهاى دیگر اجازه نمى دهند.
10- به خاطر ریسک تسلسلى، ممکن است گفته شود که گذاشتن پول در اوراق بهادار دولتى به عنوان هزینه فرصت نرخ بازده دارایى با بالاترین عایدى ممکن را دارد.