همه چیز از همه جا

هر چیز خواندنی

همه چیز از همه جا

هر چیز خواندنی

تجربه در مقابل تحصیلات

تجربه در مقابل تحصیلات


تجربه در مقابل تحصیلات«آرنولدندلر» یکی از کارآفرینان موفق و با سابقه است که شرکت «The Startup Business Doctor» را تاسیس کرده است. او و همکارانش به کارآفرینان تازه‌کار که کسب وکاری جدید به راه انداخته‌اند، خدمات مشاوره‌ای ارائه می‌کنند تا آنها بتوانند به کارشان رونق بخشند. 

سال‌ها قبل، دوستی داشتم که بسیار باهوش بود، حافظه تصویری و کلامی فوق‌العاده‌ای داشت و توانسته بود تحصیلات دانشگاهیش را با نمرات ممتاز به اتمام برساند. همه فکر می‌کردند که او می‌تواند در آینده شغل موفقی داشته باشد و به چهره مطرحی در جامعه تبدیل شود. 

تمامی ویژگیهای فوق بسیار مهمند و در موفقیت یک کسب و کار نقش دارند. اما سرانجام تمامی فرایندها و تکمیل آنها به دست این عوامل رقم نمی‌خورد. شاید شما هم در ابتدا فکر کنید که آن مرد جوان که آینده درخشانی پیش رو دارد می‌تواند برای دخترتان هم شوهر مناسبی باشد! کمی بعد از این که او دانشگاه را به پایان رساند، برای یک شرکت بزرگ و معروف که سالانه میلیون‌ها دلار درآمد داشت، شروع به کار کرد. صاحب این شرکت به روشی سنتی کار می‌کرد و تحصیلات آکادمیک اندکی داشت. در ضمن بسیار خسیس بود و به قول معروف آب از دستش نمی‌چکید! اما بسیار با تجربه بود و همه فوت و فن‌های کار را از بر می‌دانست. پس از اینکه دوست من مدتی در آنجا کار کرد به این نتیجه رسید که می‌تواند روند کار این مرد را تغییر دهد.

او به واقع این کارها را انجام داد: او از رئیس این شرکت بزرگ وقت ملاقات خواست و سپس به دیدار او رفت. دوست تحصیلکرده من به رئیسش گفت که روش کار او درست نیست و راه خطایی را در پیش گرفته است. او پاراگرافهایی از کتاب هایی که در دانشگاه خوانده بود به این مرد سنتی نشان داد و با استناد به آن مطالب گفت که چطور باید یک کسب وکار را راهبری کرد. 

رئیس با تجربه شرکت به او گفت: «مشخص است که تو جوانی درس خوانده هستی که تمامی مطالبی که آموزش دیده‌ای را به خوبی می‌دانی. اما من از تو سوالی می‌پرسم: اگر روش کار من اشتباه است، چطور توانسته ام این شرکت را ۳۰ سال سرپا نگه دارم، میلیون ها دلار درآمد داشته باشم، خانواده‌ام را اداره کنم و فرزندانم را به دانشگاه بفرستم؟ و این در حالیست که من دبیرستان را هم تمام نکرده‌ام. من خودم پاسخ این سوال را می‌دهم. تفاوت بین من و تودر این است که تو به چیزهاییکه خوانده‌ای ایمان نداری و باور نمی‌کنی که اینها بتوانند تا نیل به موفقیت، تو را هدایت کنند. گاهی اوقات لازم است که خطر کنی، به نیروی درونت تکیه کنی تا بفهمی که چه چیز درست و کدام غلط است.از این که نکات آکادمیک را یادآور شدی متشکرم، اما اگر تو فقط به این نوشته‌ها معتقد باشی، ترجیح می‌ دهم به روش خودم ادامه دهم.» 

من خودم قویا به ارزش و سودمندی تحصیلات واقفم و آن را تایید می‌کنم و به نظر من وقتی که کسی قرار است پزشک، وکیل یا حتی صاحب کسب و کار شود، تحصیلات رسمی و در سطوح بالا نقش مهمی دارند. وقتی که دانشجویی قرار است پزشک شود، باید مدتی نه چندان کوتاه در بیمارستان‌های 

گوناگون و در بخش‌های درمانی مختلف به صورت کارآموز و کارورز کار کند تا تجربیات لازم را کسب کند. در کسب و کار قضایا کمی فرق می‌کند. 

روش اداره یک کسب و کار را نمی‌توان به تمامی از لابه‌لای کتاب‌ها و متون دانشگاهی استخراج نمود. اگر من می‌خواستم تازه، کار مستقلی را شروع کنم به اصطلاح یک کارآفرین تازه کار بودم، از همان اول کار به تنهایی دست به کار نمی شدم. ابتدا مدتی نزد یک کارآفرین پیشرو و با سابقه شاگردی می‌کردم تا او مرا زیر بال و پرش بگیرد و بتوانم تجربیات لازم را کسب کرده و به عبارتی «فوت کوزه‌گری» را یاد بگیرم. این کارآموزی باعث می‌شود که ما با دنیای حقیقی کسب و کار و جریانات آن رو به رو شویم و از دنیای شسته رفته بازارهای موجود در متون و کتاب‌های مرجع رشته‌های مدیریت و بازرگانی خارج شویم. یا به قول معروف: «شنیدن کی بود مانند دیدن».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد