همه چیز از همه جا

هر چیز خواندنی

همه چیز از همه جا

هر چیز خواندنی

مفید کار کنیم نه زیاد

مفید کار کنیم نه زیاد


مفید کار کنیم نه زیادبیشتر افراد این توصیه را شنیده اند که باید هوشمندانه تر کار کنند و نه زیادتر ولی تعداد کمی واقعا از این توصیه پیروی می کنند.

این روزها بیشتر صاحبان تجارت و مدیران اجرایی برای دستیابی به اهدافشان ساعت های طولانی مشغول کار هستند. اگر شما مجبور شوید ساعت های زیادی از یک روز عادی را برای تکمیل کارتان کارکنید سپس کار را اشتباه انجام می دهید! در اینجا ۵ استراتژی برای کمک به شما در هوشمندانه تر کار کردن به جای بیشتر کارکردن ارائه می شود:

۱) استراتژی اول: تمرکز

فکر می کنید چند دقیقه ازیک ساعت کاری به طورکامل تمرکز دارید؟ ممکن است این امر شما را متعجب کند که این زمان چقدر کم است. تحقیقات نشان داده است که بیشتر افراد می توانند بین ۵ تا ۱۰ برابر در هر ساعت کاری مولدتر باشند. اگر فکر می کنید که این گفته اغراق آمیز است می توانید این آزمایش ساده را انجام دهید. یک دفترچه یادداشت و یک خودکار در کنار خود قرار دهید و شروع کنید به آگاه شدن از سطح تمرکزتان. هر وقت که تشخیص دادید که روی کارتان تمرکز کامل ندارید مدت زمانی را که حواستان پرت بوده است یادداشت کنید. اگر این تمرین را به خوبی انجام دهید بعد خودتان را کاملا شوکه خواهید کرد. اگر شما بتوانید مهارت ایجاد تمرکز کامل در ساعت های کاریتان را ارتقا دهید، از میزان تولیدتان متعجب می شوید.

۲) استراتژی دوم: اهرم

اهرم هنر استفاده از ابزارها جهت افزایش کیفیت کار یا بهره وری است. این ابزارها می تواند تکنولوژی باشد مثل: نرم افزار های کامپیوتری یا می تواند استراتژی های سازمانی نظیر سیستم های بهتر باشد. شما معمولا از چه ابزارهایی برای حداکثر کردن نتایج کارتان استفاده می کنید؟ برای مثال فروشنده ای که از طریق سمینارها یا کنفرانس های تلویزیونی فروش می کند، مشخص است نسبت به کسی که فرد به فرد می فروشد میزان فروش بیشتری داشته باشد. چه کاری می توانید انجام دهید تا زمان، دانش یا مهارت هایتان اهرم شما باشند؟

۳) استراتژی سوم: تفویض اختیار

یک بخش خاص اهرم عبارت از تفویض اختیار است. یعنی بکارگیری افراد دیگر جهت انجام قسمت هایی از کار شما تا وقتتان برای فعالیت های سودآورتر آزاد شود. بیایید دوباره به مثال فروشنده نگاهی بیندازیم. اگر فروشنده خاصی در انعقاد قراردادهای فروش متبحر باشد ممکن است دست به تفویض و واگذاری امور اجرایی فروش زده تا بتواند به عنوان یک فروشنده زمان بیشتری را برای قراردادها اختصاص دهد. اگر سود حاصل از افزایش فروش بیشتر از هزینه واگذاری باشد پس شما سیستم مناسبی دارید. همیشه شنیدن این نکته در بین شکایت های صاحبان تجارت که فروشندگان آنها از آینده نگری متنفرند و واقعا در مورد آن احساس بدی دارند باعث تعجب من می شود. در فعالیت های تجاری خودم من همیشه افراد آینده نگر حرفه ای را استخدام کرده ام که در این زمینه قوی بودند و با این کار زمان را برای تیم فروش آزاد کرده تا آنها کاری را که در آن توانمند هستند انجام دهند. فروشندگی! البته این استراتژی سودآور است و همه خوشحال هستند.

۴) استراتژی چهارم: مدیریت زمان

من اغلب می شنوم که صاحبان تجارت می گویند که تعداد کارکنان بخش خصوصی خیلی زیاد است زیرا آنها همیشه ساعت های زیادی را تلف می کنند تا کار را انجام دهند. نظر من مخالف این موضوع است. اگر شما نمی توانید در یک روز عادی کاری، کارتان را انجام دهید پس شما احتمالا فاقد مهارت های تمرکز، اهرم و تفویض اختیار (واگذاری) هستید یا یک مدیر که در استفاده از زمان ضعیف است. مدیریت زمان هنر سازماندهی خودتان است تا بتوانید تمام کارهایتان را در یک روز کاری استاندارد انجام دهید. اگر شما مدیریت زمان را با مهارت های دیگرتان ترکیب کنید (رئوس مطالب فوق الذکر) سپس شما می توانید بهره وری بالایی در یک روز کاری بدست آورید و نیازی به ساعات اضافی ندارید.

سازماندهی یک روز از پایان روز قبلی شروع می شود. اگر شما این کار را هنگام استراحت تان انجام دهید مغزتان به شما کمک خواهد کرد که کارآمدتر باشید. تخمین زده شده که ۵۰درصد از زمان استراحت وقف سازماندهی مغز و ساختار دادن به دانش و تجربیات به دست آمده در طول روز می شود.

اگر شما کارهای روز بعدتان را برنامه ریزی کنید متوجه می شوید که فرایند های طبیعی ذهن در زمان استراحت با شما کار می کنند تا به شما در تحقق برنامه هایتان کمک کنند. مبانی مدیریت زمان را یاد بگیرید و هر روز از آنها استفاده کنید.

۵) استراتژی پنجم: تمایز قائل شدن بین فعالیت ها

من مطمئن هستم که شما قانون۲۰/۸۰ را می دانید; ۸۰درصد از نتایج کارتان از ۲۰درصد تلاش هایتان بدست می آید. دلیل اینکه این مساله در مورد افراد زیادی صادق است، این است که آنها نمی دانند که کدام تلاششان بهترین نتایج را به همراه می آورد. اگر شما نتایج خوب را ثبت کنید، سپس شما می توانید قاعده ۲۰/۸۰ را تغییر دهید تا برای شما به طور موثرتری کار کند. اگر شما می دانستید که کدام ۲۰درصد از فعالیت شما بهترین نتایج را تولید می کند سپس شما می توانستید خودتان را سازماندهی کنید تا وقت بیشتری را صرف آن کارها بکنید و بنابراین سود تان در هر ساعت افزایش می یافت. اگر شما خصوصیات ۲۰درصد از مشتریانتان را که ۸۰درصد تجارت شما را پوشش می دهند می دانستید پس شما می توانستید آن گروه از مشتریان را مورد هدف قرار دهید. فرانک بتگر با استفاده از قانون ۲۰/۸۰ از یک نماینده بیمه ورشکسته به پردرآمدترین شرکت بیمه در آمریکا تبدیل شد. کتاب او هنوز در دسترس است و ارزش زیادی برای خواندن دارد.

استراتژی شما قرار دادن این ۵استراتژی برای کار در تجارتتان است.

شما الان ۵ استراتژی دارید، همه کاری که شما باید انجام دهید این است که نگاه کنید به راه هایی که می توانید این استراتژی ها را برای خودتان و تجارتتان به کار گیرید.

چگونه شغل انتخاب کنیم

چگونه شغل انتخاب کنیم


چگونه شغل انتخاب کنیمیکی از مسائلی که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده مسئله شغل و اشتغال است. تا پیش از به دنیاآمدن انسان هرگز مشخص نیست که وی چه کاره خواهد شد. دوران کودکی به سرعت طی می شود و شخصیت انسان شکل می گیرد. مشاهده لبخند رضایت افرادی که از شغل خوب و پردرآمد بهره مند هستند بسیار خوشایند است ولی باید پرسید که این افراد چگونه توانسته اند به مشاغل مورد علاقه خود دست یابند؟ معمولا بسیاری از افراد جامعه به درستی نمی دانند که به چه شغلی علاقه دارند. 

این درحالی است که این افراد احتمالا سال ها درگیر شغلی می شوند که خود نخواسته اند. درصورتی که فردی بخواهد شغلی را به تناسب توانایی های خود انتخاب کند باید نخست خود را بشناسد و به قابلیت های خود پی ببرد. سپس باید مشخص شود که به انجام چه مشاغلی علاقه مند است.

● شناخت خود 

خودشناسی سبب می شود که انسان به راحتی درگیر شغلی شود که تا پایان عمر و با علاقه آن را دنبال می کند. برای هر فردی، ارزش های شخصی ازجمله مواردی هستند که حائز اهمیت اند. ارزش های شخصی برای ایجاد رابطه با دیگران از اهمیت زیادی برخوردارند و به زندگی ما جلوه ای تازه می بخشند. 

ارزش های شخصی می تواند شامل موارد بسیاری ازجمله؛ خانواده، پول، محیط زیست، استقلال، استفاده از فرصت ها و صداقت باشد.درصورتی که شغل ما با ارزش هایی که به آن احترام می گذاریم همخوانی داشته باشد، باید گفت که بیدارشدن صبح زود و رفتن به سر کار برایمان بسیار خوشایند خواهد بود. 

اما از همه اینها مهمتر آن است که افراد جامعه اهداف شغلی خود را بسته به ارزش های اجتماعی خود تعیین کنند. در غیر این صورت احتمال آن می رود که فرد در مواجهه با مشکلات موجود در محیط شغلی خود با مشکل روبه رو شود. بدین منظور هر فردی ابتدا می بایستی با خود صادق باشد و ارزش هایی را که برایش اهمیت دارند، مشخص کند. همین ارزش ها فرد را برای دستیابی به اهداف عالی تر هدایت می کنند، به او انگیزه کار می دهند، در تصمیم گیری ها به وی کمک می کنند و به ما حس اطمینان قلبی می دهند. 

تهیه کردن فهرستی از نقاط ضعف و قوت نیز می تواند در رابطه با یافتن شغل مناسب سودمند باشد. مثلا افراد می توانند فهرستی از نقاط قوت خود نظیر قابلیت در کار گروهی، روابط عمومی قوی و مهارت های نگارشی تهیه کنند. نقاط ضعف نیز باید مشخص شوند، مثلا نداشتن تجربه در تایپ کامپیوتری، اینترنت یا زبان انگلیسی.جست وجو در میان آگهی های شغلی نیز می تواند راه حل مناسبی باشد، زیرا افراد بهتر می توانند نیازهای شغلی مناسب خود را در این قبیل آگهی ها بیابند. 

مشاغل موردنظر هریک از افراد جامعه نیازمند قابلیت ها و تجربیات ویژه خود است. درصورتی که هریک از افراد جامعه شغل مشخصی را مدنظر دارد باید نیازهای اطلاعاتی و تجربه های لازم برای آن شغل را در خود تقویت کند. 

نخستین قدم به سوی پیروزی در میدان رقابت های شغلی می تواند تعیین هدف باشد. این امر به افراد جامعه کمک می کند تا به فعالیت های خود جهت بدهند. بدین منظور فرد باید به آینده نظر داشته باشد؛ اینکه چه مشاغلی دوست دارد، در چه مکان های حاضر به کار می شود، چقدر حقوق می خواهد و دوست دارد با چه تیپ و قیافه ای در محل کار حاضر شود. برای انجام چنین کاری می توان از قوه تخیل نیز بهره گرفت. 

مثلا نوجوانی که در مواجهه با یک دکتر یا یک مهندس موفق به شغل این افراد علاقه مند می شود ابتدا باید بتواند در تصور، خود را جای چنین افرادی قرار دهد. این بزرگ اندیشی باعث ایجاد خلاقیت در افراد می شود. درصورتی که اهداف شغلی فرد و روش های دستیابی به این اهداف روی کاغذ نیایند و به دقت نگاشته نشوند این امر سبب خواهد شد که افراد به جای مشغول شدن به کار موردعلاقه خود بیشتر به جنبه های خیال پردازانه شغلی رو بیاورند. این موضوع می تواند آثار مخربی را درپی داشته باشد. بدین منظور باید گفت که افراد شاغل در خانواده می توانند بهترین راهنما برای نوجوانانی باشند که در آینده قصد انتخاب شغل جدید دارند.

● هوشمندبودن 

در رابطه با انتخاب و کسب شغل جدید یکی از نخستین مشخصه های فردی «هوشمندبودن» است. فهرست اهداف ما باید به دقت تنظیم شود و با صداقت تمام در آنها قید شود که درپی چه چیزی هستیم. سپس باید اقدامات مربوط به دستیابی به هدف طرح شوند. مثلا، اگر فردی بخواهد خبرنگار شود باید نخستین هدف وی آن باشد که در روزنامه های محلی شهر خود مطلبی جالب منتشر کند. افراد نباید اهداف خود را آنقدر پیچیده تعیین کنند که بعدا در دستیابی به آن دچار مشکل شوند. 

با این وجود نباید ناامید شد زیرا همان گونه که بعضی از افراد جامعه قابلیت دستیابی به اهداف عالی را دارند در نتیجه بعید نخواهد بود که هریک از ما بتوانیم به این قبیل اهداف به ظاهر دور از دسترس و دست نیافتنی دست یابیم.

● برنامه ریزی برای دستیابی به هدف 

صرف نوشتن اهداف کافی نخواهد بود بلکه باید روشی برای دستیابی به اهداف خود تعیین کنیم. تصور کنید که همین حالا به هدف عالی خود دست یافته اید، سپس سعی کنید به گذشته بنگرید و ببینید که چگونه مراحل شغلی را طی کرده اید تا به منصب موردعلاقه خود دست یابید.مراحلی که برای رسیدن به شغل جدید طی کرده اید، چه بوده اند؟ این مراحل را باید یکی یکی نوشت و نحوه به انجام رساندن آن را موردتوجه قرار داد. 

طرح دستیابی ما باید کاملا زنده و امکان پذیر باشد. برای این کار می توان یک تقویم خرید و تمامی اطلاعات مربوط به طرح را در آن یادداشت کرد. تاریخ این اطلاعات و اقدامات باید به نحوی تنظیم شوند که شما باور کنید که با خود قرار گذاشته اید که کار مهمی را به اجرا بگذارید.سپس می توانید افراد فامیل و آشنایان را از اهداف خود باخبر کنید. 

بدین نحو خواهید توانست که حمایت اطرافیان را به خود جلب کنید. مطمئن باشید که والدین و خواهر و برادرهای بزرگ تر از هیچ کمکی به شما دریغ نخواهند کرد. درصورتی که مشکلی برای شما پیش بیاید به راحتی می توانید از مشورت و کمک فکری این عده بهره مند شوید.درصورت لزوم طرح خود را مورد بازنگری قرار دهید و اگر در آن مواردی وجود دارد که با واقعیات زندگی شما همخوانی ندارد آن را اصلاح کنید. حتی این احتمال نیز وجود دارد که بخواهید چیز تازه ای به طرح شغلی خود اضافه کنید.

● اقدام کردن 

همه کتاب های مشهور جهان با جمله ای کوتاه آغاز شده اند و همه آهنگ هایی که می شنویم با «رنگ گرفتن» و ضرب نواختن ساده شروع می شوند. درنتیجه نباید انتظار داشت که همه انتظارات ما یک شبه برآورد شوند، اما باید از نقطه ای مشخص کار خود را آغاز کنیم. 

این آغاز هر پیامدی که داشته باشد هم برای شما و هم برای جامعه ای که در آن زندگی می کنید از اهمیت ویژه ای برخوردار است. درصورتی که در آغاز شغل خود با مشکل روبه رو شدید و نتوانستید از عهده کاری بربیایید نباید نگران شوید. این موضوع را همان گونه که هست بپذیرید. این امکان وجود دارد که فردی نتواند از عهده کار خاصی بربیاید ولی این موضوع دلیل نمی شود که بگوییم این فرد از عهده انجام کارهای دیگر برنمی آید. 

درچنین حالتی باید از اتفاقات اطرافمان درس بگیریم و برای مواجه شدن با درگیری های بیشتر در زندگی عزم خود را جزم کنیم. در مواقعی که با عدم موفقیت روبه رو می شویم نباید خودخوری کنیم، زیرا حرص خوردن بیجا بیانگر آن است که عدالت را درمورد خود به کار نمی بندید. برای آنکه بتوانید بهتر اقدام کنید خودتان را مورد مطالعه دقیق قرار دهید. ببینید که تا چه اندازه به تمیزکردن خود و محل زندگی تان اهمیت می دهید، چقدر با دیگران نشست و برخاست می کنید، چقدر مطالعه می کنید و چه مقدار از وقت شما صرف خیال پردازی می شود. این موضوع باعث می شود که نظارت شما بر کاهایتان بیشتر شود و زندگی خود را به چارچوبی جدید وارد کنید.

● ارتباط با مردم 

در جهان تجارت یکی از مهمترین موضوعاتی که حائز اهمیت است ارتباط و صحبت کردن با دیگران و فهمیدن قواعد مربوط به این ارتباط است.برای آنکه افراد بتوانند توانایی های ارتباطی خود را بهبود بخشند، آنان باید قابلیت های خود را برای ایجاد ارتباط تلفنی افزایش دهند. نخستین تماس های تلفنی مربوط به شغل افراد، باید در مکانی ساکت و به دور از مشاجرت دیگران انجام شود.در هنگام صحبت کردن نباید آدامس یا تنقلات بخوریم و بهتر است صریح سخن بگوییم. 

اگر برای کسب شغلی جدید تماس گرفته ایم باید بتوانیم مهارت های خودمان را به فروش بگذاریم و با اعتماد به نفس حرف بزنیم.طرح مکالمه خود را باید بارها در ذهن خود مرور کنیم و آمادگی پاسخگویی به پرسش های کارفرما را داشته باشیم. احترام به دیگران در مکالمه باعث می شود که آنها نیز به ما احترام بگذارند و برای سخنان ما ارزش قائل شوند. 

● درحال حاضر چه باید کرد 

یافتن شغل در بسیاری از کشورها با مشکل روبه رو بوده است و فقط به کشوری خاص در جهان محدود نمی شود، اما آنچه که میان کشورها باعث ایجاد تفاوت شغلی شده این است که در بعضی از کشورهای خاورمیانه ای با بحث شغل های کاذب و واسطه ای مواجه هستیم. این قبیل شغل ها باعث می شود که جوانان این قبیل کشورها از تجربه کاری در مشاغلی که نیاز به تخصص دارند، بی بهره بمانند و نتوانند در زمان رکود اقتصادی به حرفه مناسبی رو بیاورند. 

هدف اصلی نوجوانان و جوانان از کارکردن عموما تامین نیازهای آتی آنهاست که این امر می تواند با برنامه ریزی های صحیح تحقق یابد. در یک اقتصاد سالم می توان به راحتی این قبیل افراد را برای کسب مشاغل عالی تربیت کرد و برای آنان این امکان را فراهم کرد که بتوانند از فرصت های خود به خوبی بهره ببرند

چگونه در کار خود بهترین باشیم؟

چگونه در کار خود بهترین باشیم؟


چگونه در کار خود بهترین باشیم؟اکنون که شما در حال خواندن این مطالب هستید در هر شغلی که باشید، رقبای جدیدی در حال شکل گرفتن هستند. آنها منتظر شما نمی‌مانند تا شما آنان را بشناسید، بعد از تصرف بخشی از بازارتان شما وجودشان را به خوبی درک می‌کنید و تازه اگر نجنبید حذف می‌شوید حتی اگر اولین و سردمدار باشید، مجبور به تغییر هستید.

مشتریان شما با ارزیابی چهار عامل به سراغ شما می‌آیند و یا از شما دور می‌شوند، قیمت، کیفیت، زمان و نوآوری بهتر در محصولات و خدمات. 

هرچه توان شما در ارائه مطلوب هر یک از آنها بیشتر باشد، به همان میزان بازار بیشتری در دست شماست و تولید شما برای مشتریانتان زیباتر و جذاب تر خواهد بود، برای رسیدن به یک استاندارد قابل قبول برای هر عامل، یک تلاش وسیع و تصمیم‌گیری اساسی در همه فرآیندهای روزانه لازم دارد.

نقطه شروع این بنا درک صحیح نیاز بازار و مشتریان است و نقطه پایان آن تامین خواسته‌ها و برآوردن این نیازها و روند رو به رشد آن است .سختی رقابت و غلبه بر پیچیدگی‌های بازار با جلب همدلی و رضایت مشتریانتان بسیار ساده خواهد شد و این یعنی موقعیتی که همه ارائه دهندگان کالا و خدمات به دنبال آن هستند و این یعنی سهم بازار بیشتر و حاصل اقتصادی بالاتر!

مشتریان و مصرف کنندگان، همواره در جست‌وجوی عرضه کنندگانی هستند که کالا یا خدماتی به مراتب بهتر ارائه می‌کنند. در فرایند امروزی برخلاف گذشته، در گزینش کالا یا خدمات بسیاری از مشتریان به دنبال پرداخت بهای بیشتر برای دریافت کالا یا خدمات بهتر هستند.

با وجود عرضه کنندگان متعددی که محصولاتی با کیفیت نسبتا یکسان عرضه می‌کنند، اغلب مشتریان هنگام خرید کالا و خدمات مورد نیاز، از امکان انتخاب گزینه‌های متعددی برخوردار هستند. به همین دلیل آنان ورای مشخصات ظاهری و ویژگی‌های فیزیکی یک محصول، سایر شاخص‌های کیفی را مدنظر قرار می‌دهند. 

مشتریان در جست‌وجوی سرنخ‌هایی هستند که آنان را برای شناسایی بهترین تامین‌کننده یاری نماید. اندازه‌گیری رضایت مشتری از جمله اقداماتی محسوب می‌شود که نشان‌دهنده جهت‌گیری ما به سمت کیفیت می‌باشد.

همه ما هر روز صبح برای کسب سود بیشتر شروع به کار می‌کنیم، پس قرار نیست که ما یک بنگاه یا سازمان اقتصادی بزرگ باشیم تا به سراغ بحث رضایت مشتری برویم چرا که هر فروشگاه، رستوران و حتی یک پزشک می‌تواند به جایگاهی بهتر از آنچه امروز در آن قرار دارد، دست یابد. 

همیشه همه تغییرات از ما شروع می‌شود و هیچ سودی بدون زحمت به دست نمی‌آید. اما چه بهتر که این تغییر با کم‌ترین هزینه و زمان صورت بگیرد! 

اگر شما هم علاقه‌مند به ورود به این بازی جدید هستید از همین امروز شروع کنید:

۱) برای پرداختن به این موضوع زمان خاصی را در محل کار مشخص کنید. ( برای مثال ۱۰ دقیقه در هر روز)

۲) مشخص کنید که مشتری از چه بخشی از رفتا مالی با شما می‌تواند رضایت داشته باشد. (کیفیت، نوع برخورد، میزان معطلی پیش از ارائه درخواست، تعداد صندلی‌های موجود در بخش انتظار و ...)

۳) بین خود و همکارانتان مشخص کنید که چرا میزان رضایتمندی مشتریان از شما برایتان مهم است؟

۴) برای هر روز یا هفته تصمیم‌های کوچک ولی عملیاتی بگیرید. 

۵) در پایان هر دوره تصمیمات گذشته را بررسی و آنها را تصحیح کنید. 

۶) پس از چند دوره کوتاه شما آن‌قدر تجربه دارید که می‌توانید برای افزایش رضایت مشتریان خود تصمیمات اساسی تری بگیرید. 

۷) گرچه بیشتر ما با مطالعه میانه خوبی نداریم اما اگر این مطلب را تا انتها مطالعه کرده‌اید، به شما پیشنهاد می‌کنم که از مطالعه کتاب‌ها و جزوه‌های کوچکی که در این مورد منتظر شده غافل نشوید. 

۸) مشاوره گرفتن از افراد با تجربه و متخصصین اصلا اشکالی ندارد!! در این رشته هم مثل بقیه رشته‌ها آدم‌هایی وجود دارند که از من و شما بیشتر می‌دانند.