همه چیز از همه جا

هر چیز خواندنی

همه چیز از همه جا

هر چیز خواندنی

راه‌های موفقیت در فروش اینترنتی

راه‌های موفقیت در فروش اینترنتی

گرایش‌های خرید در نقاط مختلف اروپا با یکدیگر تفاوت دارد. فروشندگان باید پیشنهاد‌های آنلاینشان را بر اساس نیازهای بازار هدف تنظیم کنند.
خرده‌فروشی در اروپا تحت تاثیر بحران اقتصادی بسیار آسیب دیده است، ولی خرده‌فروشان در عین اینکه توفان را پشت سر می‌گذارند نباید نسبت به روندهای طولانی مدت خرید بی‌توجه بمانند. خرید آنلاین در این مدت افزایش یافته است؛ طبق آخرین داده‌های جمع‌آوری شده در سال 2007، این بخش خرید در فرانسه، آلمان، ایتالیا، انگلیس و هلند افزایش 31 درصدی داشته است. بعضی علائم، رشد ادامه‌دار فروش اینترنتی را در طول دوره رکود پیش‌بینی می‌کنند. برای مثال در دسامبر گذشته فروش آنلاین در انگلستان نسبت به مدت مشابه سال قبل30 درصد افزایش داشته است؛ با وجودی که فروش مغازه‌داران کاهش 4/1 درصدی نشان می‌دهد.
تحقیقات نشان می‌دهد که فروشندگان برای توسعه استراتژی‌های موفق فروش آنلاین در اروپا نیازمند درک عمیق فاکتورهایی همانند میزان دسترسی به اینترنت پرسرعت در میان مشتریان و تمایلات خرید، هستند که باعث ایجاد تفاوت میان بازارهای خرده فروشی در نقاط مختلف اروپا می‌شود. 
برای این تحقیق 20000 مشتری در چهار کشور اروپایی بزرگ و متفاوت از لحاظ فرهنگی شامل فرانسه، آلمان، ایتالیا و انگلیس و نیز آمریکا به عنوان مرجع، مورد بررسی قرار گرفتند. هدف آگاهی یافتن از الگوها و تجارب خرید آنلاین و حضوری در میان خرده فروشان و کالاهای متفاوت بود.
مشخص شد که دسترسی به اینترنت پرسرعت می‌تواند منجر به افزایش فروش آنلاین شود. برای مثال فروش آنلاین در انگلیس همزمان با افزایش دسترسی به اینترنت پرسرعت دراین کشور به فروش آنلاین در آمریکا می‌رسد همین طور در آلمان دسترسی به اینترنت پرسرعت از 9 درصد در سال 2003 به 45 درصد در سال 2007 رسید و به‌دنبال آن فروش آنلاین از 6 بیلیون دلار به 13 بیلیون دلار افزایش یافت، اگر چه این رابطه در تمام بازارها یکسان نیست. 
برای مثال میزان دسترسی به اینترنت پرسرعت‌ها در فرانسه در سال 2007 با آلمان برابر بود؛ اما میزان فروش آنلاین در این کشور نصف فروش مشابه در آلمان بود. فاکتورهای دیگری همانند میزان اعتبار سیستم‌های تحویل در منزل و قوانینی مانند حقوق مشتریان برای بازگرداندن کالاها در صورت عدم رضایت از مواردی هستند که می‌توانند بر میزان فروش آنلاین تاثیرگذار باشند. یک خرده فروش باید قبل از ورود به بازار موانع احتمالی و احتمال غلبه بر آنها را ارزیابی کند تا ببیند آیا ورود به بازار برایش مقرون به صرفه است یا خیر.
در عین حال چنین فاکتورهایی نمایانگر تمام واقعیت نیستند. زمانی که برای تحقیق مورد بحث، پاسخ‌دهندگان را طبقه‌بندی کردند، در چهار بازار متفاوت اروپا رویکردها و تمایلات متفاوتی برای خرید آنلاین مشاهده شد. این تفاوت‌ها بیانگر این نکته هستند که خرده‌فروشانی که به دنبال آنلاین شدن یا افزایش فروش اینترنتی هستند، نه‌تنها باید قسمت‌های صحیحی از بازار را برای وارد شدن انتخاب کنند که در عین حال باید تفاوت‌های ملیتی را هم در تصمیمات خود دخیل کنند تا بتوانند یک سبد بازاریابی موفق را تشکیل دهند.
دو بخش که دارای یک تمایل طبیعی به سوی خرید آنلاین هستند، از میان بقیه محصولات سربر افراشتند. «خریداران 24 ساعته» خرید را دوست دارند و از اینترنت برای مشاهده ایده‌های جدید و نیز جست‌وجوی کالاها و خدمات مورد نیازشان استفاده می‌کنند. «افراد با وقت محدود» اینترنت را وسیله بدون دردسر خریدن کالاهای مورد نیازشان می‌دانند، ولی گروه‌های دیگری هم هستند که تا جایی که امکان دارد از خرید اینترنتی اجتناب می‌کنند. برای مثال «وفاداران به مغازه‌ها» از تجربه خرید به همراه دوستان و خانواده شان لذت می‌برند. «خریداران مضطرب» هم معمولا نسبت به کیفیت کالاها نگران هستند و ترجیح می‌دهند کالاهای خریدشان را خودشان ارزیابی کنند. گروه خریداران مشتاق به خرید اینترنتی در آلمان، انگلیس و آمریکا بسیار بیشتر از گروه مشابه در فرانسه و ایتالیا هستند. بسیاری از خریداران در فرانسه و ایتالیا نسبت به قیمت، برند و خدمات ارائه شده حساس هستند، ولی هیچ گرایش خاصی به خرید آنلاین یا غیر آنلاین ندارند.
خرده فروشان ابتدا باید جامعه هدف خود را مشخص کنند و سپس استراتژی‌های‌فروش آنلاینشان را در راستای برآوردن نیازهای آن جامعه تنظیم کنند. برای مثال در میان خریداران لباس، هفت گروه مشتریان شناسایی شدند). خرده فروشان می‌توانند از بازار بزرگ آلمان و انگلستان که به خرید آنلاین تمایل دارند، بهره ببرند. که البته این کار از طریق مهیا کردن محتوای وب خوب و جالب برای دوستداران خرید و مد 24 ساعته و توسعه فرآیندها و قابلیت اعتماد برای خریداران دچار کمبود وقت امکان‌پذیر است (0). اگرچه باید میان پاسخ دادن به نیازهای این دو گروه هم تعادل برقرار شود؛ چرا که برای مثال ویدئوهای تبلیغاتی وقت گیر و با کیفیت بالا که مورد پسند گروه اول است، ممکن است باعث ناراحتی گروه دوم شود که همیشه دچار کمبود وقت هستند. در کشورهایی که طرفداران خرید آنلاین نسبت به بقیه خریداران در اقلیت هستند، خرده‌فروشان می‌توانند در جهت جذب گروه‌های خاصی از خریداران سرمایه‌گذاری کنند.
برای مثال در فرانسه خرده‌فروشانی که می‌خواهند میزان فروش آنلاینشان را گسترش دهند باید تصمیم بگیرند که چگونه نیازهای «چانه زن‌های حساس به قیمت» را (که 24 درصد خریداران فرانسوی را شامل می‌شوند و معمولا در فروشگاه‌ها برای یافتن مناسب‌ترین قیمت می‌گردند) با یافتن روش‌های آنلاین برای ایجاد همان حس جست‌وجو در فروشگاه‌ها برآورده کنند و اینکه کلا آیا یافتن روشی برای جذب این‌گونه خریداران به اندازه کافی برایشان سود به همراه دارد یا خیر.
این بخش‌بندی کاربران اروپایی به خرده‌فروشان امکان طراحی استراتژی‌های بازاریابی مناسب را با ترکیب مناسبی از فروش در مغازه‌ها و کانال‌های توزیع آنلاین برای بازارهای هدف فراهم می‌کند. همزمان با تمایل بیشتر خریداران به خرید آنلاین، تنظیم مجدد پیشنهادهای فروش بر مبنای نیازهای جدید ضروری می‌شود. با وجود فشاری که رکود اقتصادی به کاربران وارد می‌کند و آنها را نسبت به چگونگی خرج کردن پولشان حساس تر از پیش می‌کند، فشار بر خرده فروشان برای بازاریابی کالاها به شیوه‌هایی هوشمندانه و کارا نیز افزایش می‌یابد.

کسب و کارهای موفق با “طرح تجاری” شروع نمی شوند

کسب و کارهای موفق با “طرح تجاری” شروع نمی شوند

خیلی از دوستان از من سوال می کنند که برای موفقیت در یک کسب و کار، چگونه باید طرح تجاری خود را تنظیم کنند، از چه روشی استفاده کنند، چه ابزارهایی برای تهیه طرح تجاری استفاده کنند و خلاصه این موضوع طرح تجاری شده دغدغه اصلی و درگیری ذهنی همه. تا صحبت از شروع یک کسب و کار جدید می شود، اولین سوال این است که آیا طرح تجاری آماده کردی؟

آیا وجود یک طرح تجاری جامع و مفصل برای شروع و موفقیت یک تجارت جدید، تا این اندازه مهم است؟ ادامه این مقاله، نظر شما را به کلی نسبت به این موضوع عوض خواهد کرد. این مقاله حاصل مطالعه و بررسی صدها کارآفرین موفق از سراسر جهان است تا از رمز و راز موفقیت آنها سر در بیاوریم.

یکی از جالب ترین یافته های این تحقیق این بود که حدود 70 درصد کارآفرین هایی که یک نتیجه موفق از خود ارائه کرده اند (از قبیل شروع یک تجارت موفق یا عرضه سهام موفق یا فروش چشمگیر و غیره)، کار خود را با یک «طرح کسب و کار» آغاز نکرده اند؛ بلکه تجارت خارق العاده آنها در جای دیگری متولد شده است؛ جایی که ما آن را قلب می نامیم.

آنها کار خود را نه با سند و طرح بلکه با یک احساس و بینش ژرف شروع کرده اند. داشتن اهداف روشن در کنار شور و اشتیاق بسیار زیاد، باعث می شود در طول روز، زمان کمتری به نوشتن ایده ها و کاغذبازی اختصاص یابد و در عوض وقت بیشتری صرف پیاده سازی ایده ها شود.

این سخن بدان معنا نیست که هر طرح و برنامه ای لزوماً بد و نامناسب است، بلکه این مفهوم از آن بر می خیزد که تلاش هایی که صرف نگارش یک طرح «کامل» کسب و کار می شود، معمولاً به جای این که تقریباً درست باشند، اغلب کاملاً نادرست از آب در می آیند!

یکی از مشکلات رایج این حوزه آن است که در تهیه طرح کسب و کار، آن محتوایی که اغلب نگاه و تمرکز افراد را به خود جلب می کند، با آنچه که در دنیای واقعیت ها بروز خواهد کرد، همخوانی اندکی دارد.

در بسیاری از طرح های اولیه، هدف اصلی عبارت است از دستیابی به برخی بازارهای بسیار عظیم. معمولاً سرمایه گذاری های صورت گرفته در این طرح ها هم در راستای همین هدف توجیه می شود.

دوست من همیشه یک مثال فرضی از این قضیه مطرح می کن: فروش یک قالب صابون به قیمت یک دلار، در هر ماه، به فقط 5 درصد مردم کشور چین. این کسب و کاری است که نزدیک به 100 میلیون دلار ارزش دارد! همه چیز روی کاغذ جالب و وسوسه انگیز است اما در عمل چه؟

با توجه به این که در آغاز راه اندازی یک کسب و کار، ما با منابع محدودی روبرو هستیم، بهترین محتوای طرح کسب و کار عبارت است از دنیای واقعی اطلاعات بر اساس آزمایش هایی که پیشتر بر آن صورت گرفته است.

این آزمایش ها الزاماً پیچیده و دشوار نیستند. شما به یک سری محک های ساده و تکرارشونده نیاز دارید که به آسانی بتوان آنها را اندازه گیری کنید.

این آزمایش ها و نتایج برخاسته از آن، موقعیت تان را به شما نشان می دهد و این که آیا برنده هستید یا خیر.

این قضیه فقط مربوط به شروع یک شغل نیست. معماری استراتژیک هر کسب و کار باید حقایق مختلفی را از دنیای واقعی آزمون ها بگیرد تا در ادامه، بتواند مسیر صحیح را ادامه دهد.

این همان چیزی است که هنری مینتزبرگ (Henry Mintzberg)، یکی از چهره های تاثیرگذار در حوزه تئوری استراتژی رقابتی، از آن به عنوان استراتژی در حال تکوین یاد می کند.

Mats Lederhausen، که پیشتر مدیر بخش راهبرد جهانی مک دونالد بوده است، جمله جالبی در این خصوص دارد. وی می گوید: بزرگ بیاندیش، کوچک آغاز کن سپس برای شکست های سریع آماده باش.

بنابراین شما خیلی نگران طرح کسب و کار نباشید، اما به هر حال برای این که اندیشه های خود را مدیریت کنید، سرمایه گذاران را به داشتن آینده ای درخشان امیدوار نمایید و فعالیت های تیم خود را منسجم تر کنید، به این نکات توجه داشته باشید:

1. قلب و هدف خود را به روشنی و با جزئیات فراوان مشخص کنید.

این گزینه را هر چه که بنامید: بینش، قلب یا هدف ، باید به صورت کاملاً شفاف تبیین شود.

2. مهمتر از هر ایده و طرحی، «تیم» است.

سه اولویت اصلی هر کسب و کار عبارت است از نیروی انسانی، سپس نیروی انسانی و در آخر، باز هم نیروی انسانی.

3. بزرگ بیاندیش، کوچک آغاز کن سپس برای شکست های سریع آماده باش.

طبق توصیه Lederhausen، اولین گام مهم «آغاز کوچک» را به گونه ای صحیح و حساب شده تنظیم کنید. این گام اغلب عبارت است از مشاهده تمایل مردم به خرید یا حداقل سبک سنگین کردن محصول شما.

4. بر محصولات عالی تمرکز کنید.

حداقل برای شروع کار، ببینید چگونه می توانید بالقوه «بهترین» باشید. همین یک نکته تقریباً همیشه موفق آمیزتر از آن است که شما بخواهید عملکردی مانند دیگر فروشندگان در پیش بگیرید.

5. مدل کسب و کار خود را بشناسید.

این که شما چگونه پول در می آورید، بسیار مهم تر از صفحات اکسلی است که پر از اعداد و ارقام بوده و در آنها پیش بینی های مالی و مسائلی از این دست یافت می شود! به جای این کارها، اصلی ترین راهی که شما از طریق آن پول در می آورید را بشناسید. این راه می تواند معامله، تبلیغات، پذیرش اشتراک یا هر چیز دیگری باشد.

اگر چه در یک رویکرد ساخت یافته، این توصیه ها و راهکارها مفید و قابل استفاده است ولی اغلب همین ها، مخاطب را به بیراهه می کشانند، آن هم به این دلیل که بر «طرح کسب و کار» و تکمیل آن بیش از حد و به صورت اغراق شده تاکید می شود.

پیش از آشکار شدن واقعیت کسب و کار و شناسایی فضایی که بر حرفه شما سایه انداخته، طرح کسب و کار خیلی چاره ساز نیست. انسان ها پس از تکمیل طرح هایی که در دست دارند، احساس کامیابی می کنند ولی در عوض این طرح ها واقعاً چه چیزی به آنها می دهد و چه چیزی به آنها می افزاید؟ پر کردن کاربرگ ها (worksheet) هرگز نمی تواند جایگزین شور و علاقه شما در کسب و کارتان باشد.

قلب را فراموش نکنید. ما در بررسی مشاغل مختلف به این نتیجه رسیده ایم که وقتی یک حرفه، آن قلب واقعی را ندارد و متصدیان کار هم شور و حالی برای دست یازیدن به اهداف از پیش تعیین شده در خود نمی بینند، «طرح کسب و کار» ارزش اندکی خواهد داشت.

چگونه یک طرح تجاری تنظیم کنیم؟

چگونه یک طرح تجاری تنظیم کنیم؟

اگر قصد دارید فعالیت جدیدی را در دنیای تجارت آغاز کنید، من از این تصمیم حمایت می کنم. اما آیا برنامه ای مشخص برای این کار در نظر گرفته اید؟ منظورم یک برنامه با حرف ب بزرگ و برجسته است. در غیر این صورت اقدام شما چیزی جز خیال پردازی بیهوده نخواهد بود. 


باور کنید مساله را بیش از حد بزرگ نمی کنم. برنامه و طرح تجاری شما بانک ها و سازمان های گوناگون را وادار می کند به شما وام پرداخت کنند. درواقع با تنظیم راه کارهای مناسب موفقیت شرکت خود را تضمین می کنید و مطابق برنامه ای مشخص گام برمی دارید. 

اگر با هزینه ای اندک شرکت خود را راه انداخته اید، به بسیاری ازاین رهنمودها نیازی ندارید. 
اما در هر صورت باید برنامه ای طراحی کنید که خطوط کلی اهداف، هزینه های احتمالی، روش های بازاریابی و راه های گریز از مشکلات فرضی را در بر داشته باشد. این برنامه نقشه‌ عبور موفق یا انحراف از جاده در فعالیت شغلی است. 

در ادامه 9 روش سودمند برای تضمین موفقیت در این راه به شما پیش نهاد می کنم: 

1. تهیه خلاصه ای دقیق از اهداف مورد نظر شغلی. این خلاصه روند فعالیت شغلی شما را به اطلاع موسسات مالی و اعتباری می رساند و در واقع مهم ترین معرف شما به این مراکز است. اگر نتوانید اهمیت شغل خود را به مامور مربوطه بقبولانید کاری از پیش نمی برید. این برنامه هم چنین ابزار ارتباطی کارکنان و مشتریان احتمالی شما به عنوان پشتیبان فعالیت های شما است. 

2. تاریخچه ی مختصر شرکت. تاریخچه فعالیت و نحوه پیدایش شرکت را به وضوح توضیح دهید. 

3. اهداف شرکت.در چند پاراگراف کوچک اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود را بیان کنید: فکر می کنید درچه مدت به رشد نهایی مورد نظر خود برسید؟ مشتریان احتمالی شما چه کسانی هستند؟ 

4. بیوگرافی تیم مدیریت. در این مرحله باید نام و سوابق گروه مدیریت و مسئولیت های این افراد را در دسترس و اطلاع عموم قرار دهید. 

5. خدمات یا تولیدات احتمالی مورد نظر شرکت. در این بخش باید به بررسی تفاوت های تولیدات شما با محصولات موجود در بازار بپردازید. 

6. پاسخ بازار با تولیدات یا خدمات شرکت. به خاطر داشته باشید که شما باید موسسات مالی، کارکنان و دیگران را قانع کنید که بازار تولیدات شما رشدی فراوان خواهد داشت. برای این کار باید تحقیق کنید. اگر شرکت کوچکی را اداره می کنید باید میزان استقبال مشتریان را در شعاع بی نهایت برآورد کنید. اگر شرکت شما خدمات روی خط ارایه می کند یا شیوه تجارت کهن را با این روش درآمیخته است، باید با تبلیغ مناسب، میزان تقاضا را افزایش دهید. یک گزارش تحقیقاتی از موسسه تحقیق فورستر هزاران دلار هزینه در بر دارد. با این حال شما می توانید اطلاعات ابتدایی و پایه ای را از موتورهای جستجو و دایرکتوری ها به دست آورید. 

7. برنامه ای مشخص برای بازاریابی. آیا شما چگونه حضور خود را در عرصه تجارت به اطلاع جهان تجارت می رسانید؟ آیا فقط به روش بازاریابی دهان به دهان اکتفا می کنید؟(من این روش را توصیه نمی کنم مگر آن‌که به اندازه کافی مشهور باشید) آیا در روزنامه، تلویزیون یا صفحات وب تبلیغ می کنید؟( یا در هر سه رسانه). آیا از ابزارهای بازاریابی الکترونیکی برای عضویت شرکت خود در موتورهای جستجو استفاده می کنید؟ هم چنین شما باید از همین ابتدا مشخص کنید که چه میزان بودجه برای این بخش در نظر گرفته شده است؟ 

8. پیش بینی 3 یا 5 ساله وضعیت مالی شرکت. این بخش در واقع برآورد مالی چند ساله و روش تحقق این پیش بینی ها است. هم چنین باید میزان وام مورد نیاز شرکت را در این قسمت ذکر کنید. صحت این برآورد موفقیت یا شکست مالی شرکت را تعیین می کند. اگر در انتخاب الگوی مناسب مالی شرکت دچار تردید هستید می توانید از کارشناسان امور مالی کمک بگیرید. این کار ارزش هزینه کردن را دارد. 

9. تنظیم برنامه ای برای گریز از خطرات احتمالی. تمام شرکت های بزرگ و موفق روش هایی برای اجتناب از وضعیت خطر و نجات از آن در نظر می گیرند. در این بخش باید رشد درآمد، بازدهی، موفقیت و عدم موفقیت در بازار را در نظر بگیرید.