تجربه در مقابل تحصیلات
تجربه در مقابل تحصیلات«آرنولدندلر» یکی از کارآفرینان موفق و با سابقه است که شرکت «The Startup Business Doctor» را تاسیس کرده است. او و همکارانش به کارآفرینان تازهکار که کسب وکاری جدید به راه انداختهاند، خدمات مشاورهای ارائه میکنند تا آنها بتوانند به کارشان رونق بخشند.
سالها قبل، دوستی داشتم که بسیار باهوش بود، حافظه تصویری و کلامی فوقالعادهای داشت و توانسته بود تحصیلات دانشگاهیش را با نمرات ممتاز به اتمام برساند. همه فکر میکردند که او میتواند در آینده شغل موفقی داشته باشد و به چهره مطرحی در جامعه تبدیل شود.
تمامی ویژگیهای فوق بسیار مهمند و در موفقیت یک کسب و کار نقش دارند. اما سرانجام تمامی فرایندها و تکمیل آنها به دست این عوامل رقم نمیخورد. شاید شما هم در ابتدا فکر کنید که آن مرد جوان که آینده درخشانی پیش رو دارد میتواند برای دخترتان هم شوهر مناسبی باشد! کمی بعد از این که او دانشگاه را به پایان رساند، برای یک شرکت بزرگ و معروف که سالانه میلیونها دلار درآمد داشت، شروع به کار کرد. صاحب این شرکت به روشی سنتی کار میکرد و تحصیلات آکادمیک اندکی داشت. در ضمن بسیار خسیس بود و به قول معروف آب از دستش نمیچکید! اما بسیار با تجربه بود و همه فوت و فنهای کار را از بر میدانست. پس از اینکه دوست من مدتی در آنجا کار کرد به این نتیجه رسید که میتواند روند کار این مرد را تغییر دهد.
او به واقع این کارها را انجام داد: او از رئیس این شرکت بزرگ وقت ملاقات خواست و سپس به دیدار او رفت. دوست تحصیلکرده من به رئیسش گفت که روش کار او درست نیست و راه خطایی را در پیش گرفته است. او پاراگرافهایی از کتاب هایی که در دانشگاه خوانده بود به این مرد سنتی نشان داد و با استناد به آن مطالب گفت که چطور باید یک کسب وکار را راهبری کرد.
رئیس با تجربه شرکت به او گفت: «مشخص است که تو جوانی درس خوانده هستی که تمامی مطالبی که آموزش دیدهای را به خوبی میدانی. اما من از تو سوالی میپرسم: اگر روش کار من اشتباه است، چطور توانسته ام این شرکت را ۳۰ سال سرپا نگه دارم، میلیون ها دلار درآمد داشته باشم، خانوادهام را اداره کنم و فرزندانم را به دانشگاه بفرستم؟ و این در حالیست که من دبیرستان را هم تمام نکردهام. من خودم پاسخ این سوال را میدهم. تفاوت بین من و تودر این است که تو به چیزهاییکه خواندهای ایمان نداری و باور نمیکنی که اینها بتوانند تا نیل به موفقیت، تو را هدایت کنند. گاهی اوقات لازم است که خطر کنی، به نیروی درونت تکیه کنی تا بفهمی که چه چیز درست و کدام غلط است.از این که نکات آکادمیک را یادآور شدی متشکرم، اما اگر تو فقط به این نوشتهها معتقد باشی، ترجیح می دهم به روش خودم ادامه دهم.»
من خودم قویا به ارزش و سودمندی تحصیلات واقفم و آن را تایید میکنم و به نظر من وقتی که کسی قرار است پزشک، وکیل یا حتی صاحب کسب و کار شود، تحصیلات رسمی و در سطوح بالا نقش مهمی دارند. وقتی که دانشجویی قرار است پزشک شود، باید مدتی نه چندان کوتاه در بیمارستانهای
گوناگون و در بخشهای درمانی مختلف به صورت کارآموز و کارورز کار کند تا تجربیات لازم را کسب کند. در کسب و کار قضایا کمی فرق میکند.
روش اداره یک کسب و کار را نمیتوان به تمامی از لابهلای کتابها و متون دانشگاهی استخراج نمود. اگر من میخواستم تازه، کار مستقلی را شروع کنم به اصطلاح یک کارآفرین تازه کار بودم، از همان اول کار به تنهایی دست به کار نمی شدم. ابتدا مدتی نزد یک کارآفرین پیشرو و با سابقه شاگردی میکردم تا او مرا زیر بال و پرش بگیرد و بتوانم تجربیات لازم را کسب کرده و به عبارتی «فوت کوزهگری» را یاد بگیرم. این کارآموزی باعث میشود که ما با دنیای حقیقی کسب و کار و جریانات آن رو به رو شویم و از دنیای شسته رفته بازارهای موجود در متون و کتابهای مرجع رشتههای مدیریت و بازرگانی خارج شویم. یا به قول معروف: «شنیدن کی بود مانند دیدن».
کار تیمی
کار تیمیکشور ما ایران یکی از کشورهایی است که دارای سابقه و فرهنگ کار تیمی است. در ساختار اجتماعی سنتی ما بویژه در جماعتهای روستایی و عشایری که قرنها ستونهای بنای اجتماعی بودهاند، بسیاری از کارها به شکل تیمی و با همکاری انجام شده است. اما فرهنگ و نگرش کار تیمی تا حدی که پاسخگوی نیازهای کنونی باشد قوام نیافته است .
کتاب ۱۷ اصل کار تیمی، به سه مقدمه و ۱۷ فصل، در ۲۲۴ صفحه ترجمه و منتشر شده است. جان ماکسول نویسنده کتاب پرآوازه صفتهای بایسته یک رهبر در کتاب ۱۷ اصل کار تیمی رمز و راز این کار را با خوانندگان در میان میگذارد و تاکید دارد که در یک سازمان اهمیت تشکیل تیم از تولید محصول کمتر نیست.
کشور ما ایران یکی از کشورهایی است که دارای سابقه و فرهنگ کار تیمی است. در ساختار اجتماعی سنتی ما بویژه در جماعتهای روستایی و عشایری که قرنها ستونهای بنای اجتماعی بودهاند، بسیاری از کارها به شکل تیمی و با همکاری انجام شده است. اما فرهنگ و نگرش کار تیمی تا حدی که پاسخگوی نیازهای کنونی باشد قوام نیافته است.
این کتاب با برخورداری از بینش و راه و رسم کار تیمی در جامعه صنعتی - جامعهای که دست کم از نظر سازماندهی نظام تولید به سوی آن حرکت میکنیم - به ما کمک میکند.
به نظر نویسنده همین که الگوی رفتار خود را بر پایه انتظار خویش از رفتار اعضای تیم بنا نهادید، و ۱۷ صفت ضروری برای بازیگران تیمی را مبنای کار قرار دهید. تا به اعضای تیم خود کمک کنید که صرفنظر از میزان استعداد خود اعضای مؤثرتری باشند، و اگر خواستید بازیگرانی جدید از بیرون بیاورید، کتاب را دریافتن بازیگرانی مورد استفاده قرار دهید که قبل از هر چیز به تیم و کار گروهی میاندیشند.
اگر کسی همه صفات یا ویژگی مورد بحث در این کتاب را در خود جمع داشته باشد، مطمئن باشید که نقش تیمی خود را خوب بازی خواهد کرد.
۱) ساز و کار و انعطافپذیرند : کار تیمی با خشکی و انعطافناپذیری سازگار نیست. جلو خشونت خویش را میتوان گرفت، بر ترس میتوان چیره شد و تنبلی را با حربه انظباط از خود دور کرد، اما خشکی دماغ علاجی ندارد، و بذر اندام را در درون خود دارد. اگر بخواهید با دیگران کار کنید و در تیم عضوی مؤثر باشید باید از انطباق بر تیم ابایی نداشته باشید. بازیگران سازگار و انعطافپذیر تیم :
الف) آموختن را دوست دارند.
ب) احساس امنیت میکنند.
پ) خلاق هستند.
ت) خدمت به مردم را دوست دارند. (۲۵)
۲) هم دست و هم داستانند : اول باید با یکدیگر کار کرد، بعد با یکدیگر برنده شد. چالشهای بزرگ، کار تیمی بزرگ میطلبد، و ضروری ترین صفتی که تیم را در کارهای دشوار موفق میسازد همکاری توأم با همدلی اعضای آن است. همکاری توآم با همدلی یعنی اینکه با دل و جان با یکدیگر کار کنیم. نویسنده نظر داده که چهار تحول باید رخ دهد تا همکاری اعضای تیم همدلانه شود : (۳۸)
- تحول در برداشت و بینش - به اعضای تیم به چشم همکارانی همدل بنگرید نه به چشم رقیب.
- نگرش - اگر بخواهید ذهنیتی پیدا کنید که خود و اعضای تیم را به جای رقیب مکمل یکدیگر بدانید به حمایت از اعضای تیم روی آوردید.
- کانون توجه - به جای خود، تیم را در کانون توجه قرار دهید.
- به نتیجه بیندیشید - همکاری و همدلی، چند را، چندان می کند.
۳) تعهدپذیرند : لحظهای که خود را به انجام کاری متعهد می سازید، خداوند هم به یاری میآید دستهایی به یاری میآیند که اگر تعهدی نداشتید نمیآمدند. بسیاری از مرد تعهد را از دریچه احساس خود مینگرند.
احساس آنها راهنمای انجام تعهد است. اما تعهد راستین چیزی دیگر است. تعهد امری احساسی نیست بلکه ریشه آن در منش ماست. تعهد معمولاً درگیر و دار سختی خود را نشان میدهد. تعهد به استعداد و توانایی بستگی ندارد. تعهد بر اثر انتخاب ایجاد میشود، نه بر اثر شرایط و تعهدی میماند که مبتنی بر ارزشها باشد. زیرا پذیرش تعهد یک چیز است و پایبندی به آن چیز دیگر. (۴۶)
۴) ارتباط برقرار میکنند : تیم یعنی یک جان در چندین بدن. مثل خردمندان فکر کنید، اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنید. جان کلام جان کلام این است که کار تیمی نمیتوان کرد، مگر اینکه بازیکنان با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. اگر ارتباط نباشد تیمی در کار نیست، بلکه جمعی از افراد هستند که پیوندی با یکدیگر ندارند.ارتباط باز پایههای اعتماد را محکم میسازد. داشتن مقاصد پنهان، و ایجاد ارتباط از طریق شخص ثالث مناسبات تیم را تضعیف میکند. مردم به کاری که در آن به بازی گرفته شوند دل می دهند. (۶۱)
۵) لایق و باکفایت هستند : اعضای باکفایت هر تیمی توانایی و صلاحیت انجام کار را در بهترین وجه ممکن آن دارند. آدمهای لایق و با کفایت تعالی طلب هستند. تعالی، ارزش ما را بر پایه توانایی و ظرفیت خود ما میسنجد. آدمهای با کفایت به متوسط قانع نمیشوند. نیروی خود را بر کار خویش متمرکز میسازند و در طبق اخلاص میگذارند. آدمهای با کفایت، کیفیت کار خود را پایین نمیآورند. (۷۱)
۶) قابل اعتماد هستند : از آنهایی که بحث و استدلال میکنند نترسید، از کسانی بترسید که در بحث و گفتگو طفره میروند. پایههای اعتماد به نظر نویسنده عبارتند از :
- انگیزه اصلی - نویسنده نظر داده که سعی میکنم انگیزههای خود را در چارچوبی درست قرار دهم و اعضای تیم را نیز تشویق به همین کار میکنم. حال اگر کسی باشد که مصلحت خویش را مصلحت تیم مقدم بدارد قابل اعتماد نخواهد بود.
- مسئولیت - در تحلیل نهایی، صفت مشترک همه آدمهای موفق مسئولیتپذیری آنها است. انگیزه به ما میفهماند که چرا اشخاص قابل اعتماد هستند، اما احساس مسئولیت اشخاص نشان میدهد که میخواهند قابل اعتماد باشند.
- فکر کردن - قابلیت اعتماد فراتر از مسئولیتپذیری است . مسئولیت پذیری باید با فکر همراه باشد تا به درد بخورد.
- پایداری - اگر نتوان بر یاران تیمی همیشه اعتماد کرد، هیچگاه به آنها اعتماد نکنید. پایداری فراتر از استعداد است. منشی را میطلبد که به رغم دشواریها جانزند. (۸۳)
۷) انظباط دارند : در کوره انضباط است که استعداد به توانایی تبدیل میشود. انضباط انجام کارهایی است که نمیخواهید انجام دهید، تا دست به انجام کاری بشوید که می خواهید انجام دهید. اشخاص باید در سه زمینه انضباط ایجاد کنند تا برای تیم مفید باشند :
الف - انضباط اندیشیدن - اگر ذهن خود را فعال نگاه دارید پیوشته به چالشهایی ذهنی روی میآورید و همواره به چیزهای خیر میاندیشید؛
ب) انضباط احساسات، نگذارید احساسات شما را از کاری که باید بکنید باز دارد یا به کاری که نباید بکنید وا دارد.
پ) انضباط لازم برای اقدام و عمل - تفاوت برنده یا بازنده در عمل و بیعملی است. (۹۳)
۸) یاران، تیم را بالا میکشند : بر قدر و ارزش یاران افزودن کاری بزرگ است. بیشتر مردم وقتی که به وضع موجود راضی میشوند از صعود به قلههای بالاتر باز میمانند. اعضای تیم، کسی را که بتواند آنان را بالا ببرد، و بر توان و ظرفیت آنها بیفزاید دوست دارند و میستایند. کسانی که یاران تیمی خود را پر و بال میدهند و راه رشدشان را میگشایند چند ویژگی مشترک دارند :
الف) یاران تیمی خود را قدر میشناسند.
ب) ارزشهای یاران تیمی را بالا میبرند.
پ) قدر و منزلت یاران تیمی را بالا می برند.
ت) به دیگران بال و پر میدهند قبل از آنکه خود بال و پر گشایند.
حقیقت این است که مردم همیشه به کسی که بزرگشان کند نزدیک میشوند و از کسی که از قدرشان بکاهد دوری میجویند. (۱۰۵)
۹) مشتاقند : کاری بزرگ بدون اشتیاق انجام نشده است. هیچ چیز جای اشتیاق را نمیگیرد. تیمی که محفل مشتاقان باشد نیرویی شگرف مییابد، و چنین نیرویی منشاء قدرت میشود. آدمهای موفق میدانند که نگرش انسان دست خود اوست و اشتیاق بخشی از آن است. آنان که دست روی دست میگذارند تا نیرویی از خارج اشتیاقشان را برانگیزد ریزهخوار دیگرانند.
اگر بازی را آغاز نکنید برنده نمیشوید. بر ترس غلبه کنید. برای غلبه بر ترس، باید ترس را احساس کنید و بعد دست به عمل بزنید. راه شکستن دور ترس فقط این است که با ترس روبرو شویم و سپس گامی عملی برداریم. همینطور اگر بخواهیم از مشتاقان باشیم، باید در این راه گام برداریم. (۱۱۶)
۱۰) قصدی و هدفی دارند : زندگی کردن با عقاید جهانیان آسان است، فرو رفتن در لاک عقاید و افکار خویش نیز آسان است. اما انسان بزرگ کسی است که هم در میان جمع باشد و هم استقلال رأی و فکر خود را حفظ کند.
تیمی موفق میشود که اعضای آن برای رسیدن به مقصد مصمم باشند و هوش و حواسشان به کارشان باشد. نویسنده از قول ‹‹ویتنی›› نخستین رئیس آزمایشگاه پژوهشی جنرال الکتریک گفته است : " بعضی از مردم هزاران دلیل میآورند که چرا کاری را که می خواهند انجام دهند نمیتوانند در صورتی که فقط یک دلیل نیاز دارند که چرا میتوانند." (۱۲۶)
طول عمر ما دست خود ما نیست، اما صرف عمر دست خود ماست. اگر هدفی و مقصودی را دنبال کنیم، از عمر و استعدادی که خداوند به ما داده نهایت استفاده را خواهیم کرد. (۱۳۱)
۱۱) احساس رسالت میکنند : راز کامیابی، پایداری در راه است. کسی که "چرا"یی دارد که برای آن زندگی میکند تقریباً "چگونه" ای را تحمل میکند. یاران تیمی که رسالتی را بر دوش خود احساس میکنند و خود را نسبت به تیم متعهد ساخته باشند میگذارند که رهبر تیم وظیفه رهبری خود را انجام دهد.
نویسنده برای آنان که احساس رسالت میکنند چهار ویژگی را شناسایی و معرفی کرده است :
الف) مقصد تیم را میدانند
ب) می گذارند که رهبر تیم، رهبری کند
پ) اول توفیق تیم را میخواهند بعد توفیق خود را
ت) به هر کاری که لازم باشد دست میزنند تا رسالت خود را انجام دهند. (۱۴۰)
۱۲) آمادهاند : آمادگی، تفاوت بین برد و باخت است. دستاوردهای چشمگیر، حاصل آمادگی عادی و معمولی است . آمادگی از آنجا آغاز می شود که بدانید برای چه چیزی آماده میشوید. برای توفیق در هر کار و کوششی باید خود را از نظر جسمی آماده کنید. اما باید به خود، به تیم خود و به شرایط موقعیتی که در آن هستید نیز نگرشی مثبت داشته باشید. هنری فورد عقیده داشته است که راز کامیابی بیش از هر چیز دیگر در آمادگی است. آمادگی ایجاب میکند که به سیر حرکت آینده بیندیشیم به طوری که اکنون در یابیم که بعدها چه نیازی داریم. (۱۵۳)
۱۳) با یاران تیم میجوشند : آن کس که عقاید خویش را بیشتر از یاران تیم دوست دارد و عقیدههای خود را پیش میبرد، تیم را از حرکت باز می دارد. وقتی که پای مناسبات به میان میآید همه چیز با احترام و ارج نهادن دیگران آغاز میشود. جورجمک دوفالد شاعر اسکاتلندی عقیده دارد : کسی که به من اعتماد میکند از کسی که مرا دوست دارد گامی فراتر نهاده است. (۱۶۳)
۱۴) در پی ارتقاء خویشند : ارتقای شما، ارتقای تیم است. چنان بیاموزید که گویی عمری جاودانه دارید. چنان زندگی کنید که گویی همین فردا پایان عمر شماست. نویسنده از قول مدیرعامل جوان نوکیا در ارتباط با ارتقاء می نویسد که استراتژی او دو خط را دنبال میکرد. نخست تصمیم گرفت که تلاشهای سازمان را در فناوری اطلاعات متمرکز سازد. کار مهم دیگر این بود که به آدمها توجه کند. زیرا او تشخیص داد که ارزش شرکت به منابع انسانی است و نه به منابع طبیعی. او میگوید : آموزش مدام حق هر کسی است که در آن شرکت کار میکند. (۱۷۳)
۱۵) از خود گذشتهاند : جایی که تیم باشد، منی در کار نیست. یک شاعر به شوخی گفته است : ما را خدا برای این خلق کرده است که به دیگران نیکی کنیم. دیگران اینجا چه میکنند، نمیدانم. هیچ تیمی توفیق نمییابد، مگر اینکه هر کس دیگری را بر خود مقدم بدارد. از خود گذشتگی آسان نیست. اما لازم است. بذر از خودگذشتگی را چگونه در بستر ذهن خود میپاشید این کار را با گامهای زیر بردارید (۱۸۹)
الف) بخشنده و گشاده دست باشید
ب) سیاست بازی را کنار بگذارید
پ) وفادار باشید
ت) به وابستگی متقابل بیش از استقلال ارج نهید.
۱۶) مشکل گشایند : دنبال درد نگردید، درمان را پیدا کنید. نویسنده از قول آلفرد مونتاپرت مینویسد اکثر مردم دشواریها را میبینند، اما شما ر کسانی که هدفها را میبینید اندک است، تاریخ کامیابی را اینها رقم میزنند.
تیپ شخصیتی ما ، پرورش و تربیت ، و تاریخچه زندگی شخص ما تعیین می کند که تا چه حد مشکلگشا هستیم. اما البته هر کسی میتواند اهل یافتن راهحل باشد. به حقایقی توجه کنید که همواره راهحل جویان و مشکل گشایان تشخیص دادهاند:
الف) مشکلات، تصویرهای ذهنی ما هستند
ب) همه مشکلات قابل حل هستند
پ) مشکلات، آن چنان را آن چنانتر میکنند.
در رویارویی با مشکلات چهار راه در پیش دارید : فرار از مشکل، مبارزه با مشکل، فراموش کردن مشکل با رویارویی با آن ، انتخاب شما کدام است. (۲۰۰)
۱۷) پیگیر و نستوهاند : هرگز میدان را ترک نکنید. دور را دیدن یک چیز است و رفتن به آنجا چیز دیگری. آدمهای نستوه به بخت، سرنوشت یا قضا و قدر متکی نیستند و وقتی که شرایط دشوار میشود، از کار دست نمیکشند. میدانند که روز جهد و کوشش، روز و ادادن نیست. توماس ادیسون میگفت : من از جایی آغاز میکنم که آخرین نفر رها کرده است. (۲۱۳)
نویسنده از قول ‹‹ ویلیامز›› مینویسد : اگر سختکوش باشید از پنجاه درصد مردم - آمریکا جلو افتادهاید، اگر صادق باشید از چهل درصد دیگر پیش می افتید و ده درصد دیگر در نظام اقتصاد آزاد، جنگی است با چنگ و دندان.
در پایان مترجم نظر داده : خوشا به حال جامعهای که در آن صداقت مایه کامیابی باشد و بدا به حال مردمی که در بین آنها صداقت مایه ناکامی باشد.
سه مانع بزرگ در موفقیت کسب و کار کوچک
قتی شما حس می کنید که می خواهید همیشه در کسب و کارتان مشغول باشید اما به جاییکه می خواهید نمی رسید، این مسئله می تواند تلاش شما را برای رسیدن به بازاریابیتان نا امید کند و می تواند به آسانی مانند احساس ندیدن جنگل بعلت درختها شود.
اینجا سه مانع بزرگ وجود دارد که من مرتبا با صاحبان کسب و کار برخورد می کنم و اینکه شما چگونه می توانید از آنها دوری کنید.
● تعریف ناواضح موفقیت
برای عده ای کلمه موفقیت، فکر شهرت و کامیابی را در ذهن به وجود می آورد. اما برای کسب و کارهای کوچک من برخلاف تعریف موجود در منبع راهنمایی شما پیش بینی می کنم. در هنگام توضیح تعریف خود از موفقیت، من پیشنهاد می کنم که موفقیت را با نقطه نظرات مشتریان شروع کنید.
آنچه که شما سعی دارید برای مشتریانتان انجام دهید چیست؟ آنچه که آنها در نتیجه خرید از خدمات شما خواهند داشت یا قادر به انجام آن باشند چیست؟ آنچه که شما دوست دارید برای مشتریانتان انجام دهید چیست؟ من خواهم فهمید زمانی موفق هستم که مشتریانم مجبور نباشند با چگونگی جذب دائم کسب و کار بیشتر مبارزه کنند.
● مشخص نکردن کسانی که مشتریان مطلوب شما هستند
وقتی که شما می توانید کسانی را که مشتریان ایده ال شما هستند را مشخص کنید، بهتر است جاییکه آنها را پیدا می کنید را بشناسید و بدانید چگونه با آنها خرید و فروش می کنید. شما می توانید پیامی را ایجاد کنید که مستقیماَ از آنها درخواست کنید. شما چه چیزی در مورد بهترین مشتریانتان می دانید؟زمانی را برای کار با یکدیگر بگذرانید مانند تکمیل یک مشخصه همچنانکه میتوانید از کار کردن با اکثر مشتریان لذت می برید. مشخصات و جمعیت شناسی چیست؟ شما چگونه آنها را برای فردی که هرگز با آنها برخورد نکرده شرح می دهید؟ بدون مشخص کردن مشتریان ایده التان، احتمال می رود که شما زمان، تلاش و پول را برای گروه اشتباهی هدر داده اید.
● عدم توضیح دقیق از ارزش منحصر به فرد شما
شما باید قادر باشید که به وضوح آنچه که شما را از رقیبانتان متفاوت می کند را تعریف کنید. اگر آینده نگریهای شما نمی تواند شما را از تمام پیشنهادات رقابتی در بازار متمایز کند بنابراین چرا آنها از شما خرید می کنند؟
اغلب برای کسب و کارهای کوچک آنها منحصر به فرد نیستند فقط آنها زمانی را صرف ارزیابی می کنند و به وضوح علت و چگونگی را توضیح می دهند.
هر آنچه که شما بهتر، سریعتر، ارزانتر یا مؤثرتر انجام می دهید چیست؟ شاید یک مدل منحصر است که شما ایحاد کرده اید. شاید آن ضمانت رضایت شماست که به مشتریان عرضه می شود. مهمترین چیزی که اینجا با دقت توضیح داده می شود این است که چرا منحصر به فرد بودن شما اینقدر برای مشتریان و آینده نگریهای شما مهم است. چرا آنها باید دقت کنند؟ زمانی را صرف نگاه کردن به این آیتم ها برای کسب و کارتان کنید. زمان زیادی صرف خواهد شد. اگر شما فهمیدید که نمی توانید جنگل را به خاطر درختان ببینید (not see the forest for the trees) برای گرفتن کمک خارجی تردید نکنید.