همه چیز از همه جا

هر چیز خواندنی

همه چیز از همه جا

هر چیز خواندنی

عادتهای آدمهای شاد

عادتهای آدمهای شاد

مارتین سلیگمان (Martin Seligman) پدر روانشناسی مثبت در تئوری خود می‌گوید، بااینکه ۶۰ درصد از شادی با ژنتیک و محیط فرد تعیین می‌شود، اما ۴۰ درصد باقیمانده به خودمان بستگی دارد.

سلیگمان در کتاب خود سه نوع متفاوت از زندگی شاد را توصیف می‌کند: زندگی لذت‌بخش، که در آن زندگی‌تان را تاجاییکه می‌توانید با لذت پر می‌کنید، زندگی درگیر که در آن زندگی را در کار، بچه‌داری، عشق و تفریح می‌بینید و زندگی معنی‌دار که در آن بالاترین نقاط قدرتتان را می‌دانید و از آنها برای تبدیل شدن به چیزی بسیار بزرگتر و قوی‌تر از آنچه که هستید استفاده می‌کنید.

سلیگمان می‌گوید که از بررسی بالاترین حد رضایت کاملاً متعجب شده است. تحقیقات نشان داده است که جستجوی شادی هیچ ارتباطی با احساس رضایت ماندگار ندارد. درمقابل، لذت مثل خامه و توت‌فرنگی است که به زندگی‌های رضایت‌بخشی که بر پایه جستجوی همزمان معنا و درگیری بنا شده است، شیرینی می‌دهد.

با تمام این حرف‌ها، افراد شاد عادت‌هایی دارند که شما هم می‌توانید آنها را وارد زندگی‌تان کنید. افراد شاد و خوشحال، تمایلات و گرایشات خاصی دارند که آنها را در جستجوی معنا و مفهوم زندگی یاری کرده و در طول این مسیر به آنها انگیزه می‌دهد.

اطرافشان را با افراد شاد پر می‌کنند

شادی و لذت مُسری است. محققان دریافته‌اند که آنهایی که اطراف خود را با افراد شاد و سرزنده پر می‌کنند، احتمال بیشتری برای شاد شدن در آینده دارند. این به تنهایی می‌تواند دلیل خوبی باشد که با افراد سرحال و شاد رفت‌وآمد کنید.

فقط وقتی لبخند می‌زنند که از ته دل باشد

طبق تحقیقات، حتی اگر واقعاً احساس شادی نکنید، ایجاد یک فکر شاد -- و بعد لبخند زدن بخاطر آن -- می‌تواند سطح شادی شما را بالا برده و بازده کاری‌تان را افزایش دهد. خیلی مهم است که لبخندتان از ته دل باشد: این تحقیق نشان داده است که لبخند مصنوعی وقتی افکار منفی در ذهنتان است می‌تواند روحیه‌تان را حتی بدتر هم بکند.

قابلیت انعطاف دارند

براساس تحقیقات پیتر کرامر، قابلیت انعطاف است که متضاد افسردگی است نه شادی. او می‌گوید افراد شاد می‌دانند چطور باید بعد از شکست به وضعیت قبلی خود برگردند. قابلیت انعطاف راهکاری است که انسان‌ها می‌توانند در مواجهه با سختی‌ها زندگی از آن استفاده کنند.

برای شاد بودن تلاش می‌کنند

بله، دقیقاً به همین سادگی: براساس دو تحقیقی که به تازگی انجام گرفته است، فقط تلاش کردن برای شاد بودن می‌تواند سلامت احساسی شما را تقویت کند. تحقیقات نشان داده است که آنهایی که فعالانه تلاش می‌کنند احساس شادی بیشتری کنند، بالاترین سطح روحیه مثبت را داشته‌اند.

قدر اتفاقات خوب زندگی را می‌دانند

جشن گرفتن دستاورهای بزرگ و دشوار زندگی خیلی مهم است اما افراد شاد به پیروزی‌های کوچک خود نیز اهمیت می‌دهند. وقتی برای دیدن اتفاقات خوب و مثبتی که در زندگی‌مان می‌افتد وقت بگذاریم، یعنی پاداش‌های کوچک بسیار زیادی در طول روز به خودمان می‌دهیم. این می‌تواند تاثیری عالی بر روحیه‌مان داشته باشد. دقت کردن به اتفاقات خوب زندگی، حتی اگر به کوچکی عالی شدن طعم چای تان باشد، باعث می‌شود در پایان روز حس مفید بودن بیشتری کنید.

قدر لذت‌های کوچک زندگی را می‌دانند

خوردن یک بستنی قیفی شکلاتی، دیدن یک سگ مهربان و بازیگوش، افراد شاد برای استفاده از همه لذت‌های کوچک و ساده زندگی وقت می‌گذارند. پیدا کردن معنا در چیزهای کوچک و تمرین قدرشناسی از آنها به احساس شادی و رضایت عمومی از زندگی‌تان منجر خواهد شد.

زمانی از وقتشان را صرف اعمال بشردوستانه می‌کنند

بااینکه یک روز فقط ۲۴ ساعت دارد، اما افراد مثبت بخشی از زمان خود را صرف خوبی کردن به دیگران می‌کنند که در مقابل فوایدی نیز به خودشان می‌رسد. یک تحقیق که سالهای طولانی به طول انجامیده بود، فواید بشردوستی و نوع‌دوستی را بررسی کرده است. نتیجه این تحقیق نشان داده است که کارهای داوطلبانه هم برای سلامت جسمی و هم روحی بسیار مفید است. افراد در کلیه سنین که برای کارهای مختلف داوطلب می‌شدند شادتر بوده و از سلامت جسمی بهتر و افسردگی کمتری برخوردار بودند.

به خودشان اجازه می‌دهند که گذشت زمان را فراموش کنند

وقتی شدیداً درگیر کاری می‌شوید که هم دشوار و چالش‌انگیز است و هم معنادار و روحیه‌بخش، گذشت زمان را فراموش می‌کنید. افراد شاد به دنبال چنین حسی هستند که خودآگاهی‌شان را کمتر کرده و احساس موفقیتشان را بیشتر می‌کند. برای اینکه چنین حالتی اتفاق بیفتد، آن فعالیت باید به چشمتان داوطلبانه بیاید نه اجباری و همچنین باید اهدافی مشخص برای رسیدن به موفقیت در سر داشته باشید.

بحث‌های جدی را به غیبت‌کردن‌های جزئی ترجیح می‌دهند

برای اینکه احساس خوبی نسبت به زندگی پیدا کنید، باید گفتگوهای جزئی و پیش‌پاافتاده را کنار گذاشته و وارد گفتگوهای عمیق‌تر شوید.

یکی از پنج پشیمانی افراد رو به مرگ این است که «کاش جرات ابراز احساساتم را داشتم». بیشتر آدم‌ها افسوس می‌خورند که کاش کمتر درمورد موضوعات پیش‌پاافتاده‌ای مثل آب و هوا حرف می‌زنند و بیشتر درمورد آنچه در دلشان است صحبت به میان می‌آوردند.

برای دیگران پول خرج می‌کنند

شاید هم پول خوشبختی می‌آورد! در یک تحقیق مشخص شد که پول خرج کردن برای دیگران نسبت به پول خرج کردن برای خود، تاثیری مستقیم‌تر بر شادی افراد دارد.

شنوندگانی خوب هستند

وقتی گوش می‌دهید، توانایی خود برای دریافت دانش بیشتر را تقویت می‌کنید که دقیقاً متضاد زمانی است که با کلمات و افکار منحرف‌کننده خود، دنیا را مسدود می‌کنید. گوش دادن همچنین راهی برای نشان دادن احترام به دیگران و اعتماد به نفس است. علم و اعتماد به‌نفس دلیل این است که به خودتان اطمینان داشته و دیدی مثبت به خود دارید و درنتیجه انرژی مثبت از خود ساطع می‌کنید. خوب گوش دادن مهارتی است که روابط شما را تقویت کرده و تجربیاتی رضایت‌بخش‌تر برایتان فراهم می‌آورد.

ارتباطات میان‌فردی ایجاد می‌کنند

فرستادن یک پیام کوتاه به دوستان بسیار راحت است اما وقتی صحبت از سلامتی‌تان به میان می‌آید، گرفتن پرواز هواپیما و رفتن به شهری دیگر برای دیدن یک دوست کار سختی است. تحقیقات نشان داده است که تماس‌های انسانی و داشتن روابط شخصی با دوستان به کاهش احساس اضطراب کمک می‌کند.

به نیمه پر لیوان نگاه می‌کنند

خوشبینی فواید بسیار زیادی برای سلامتی دارد که از جمله آن می‌تواند به کاهش استرس، تحمل بهتر درد و طول عمر اشاره کرد. وقتی تصمیم می‌گیرید که نیمه پر لیوان را ببینید، سلامتی و شادی را هم انتخاب کرده‌اید.

سلیگمان بهترین خصوصیات افراد خوشبین را اینطور توصیف می‌کند:

«یکی از ویژگی‌های بارز افراد بدبین این است که آنها تمایل دارند که تصور کنند اتفاقات منفی و بد مدت زمان طولانی ادامه می‌یابند و این افراد همه کارهایی که انجام می‌دهند را دست‌کم گرفته و اشتباهات خود را پررنگ‌تر می‌بینند. از طرف دیگر افراد خوشبین که با همین روی نامهربان دنیا روبه‌رو هستند، از دیدی دقیقاً متضاد به بدشانسی نگاه می‌کنند. آنها باور دارند که شکست فقط یک مانع موقتی است و تقصیر آنها نیست. آنها تصور می‌کنند که بدشانسی، عوامل محیطی و افراد دیگر در ایجاد آن نقش داشته‌اند. این افراد وقتی با موقعیتی منفی و بد مواجه می‌شوند، آن را چالشی برای تلاش بیشتر می‌بینند.

ارزش موسیقی را می‌دانند

موسیقی قدرت بسیار زیادی دارد. درواقع آنقدر قوی است که می‌توانید تاثیری برابر با ماساژدرمانی برای کاهش اضطراب داشته باشد. محققان یک تحقیق دریافتند که علائم اضطراب در شرکت‌کنندگانی که به مدت سه ماه به موسیقی گوش می‌دادند، برابر با آنهایی بوده است که ماساژ ۱۰ ساعته طولانی می‌گرفتند. انتخاب آهنگ‌های مناسب نیز عامل مهمی است زیرا شاد یا غمگین بودن آهنگ هم می‌تواند نگرش شما نسبت به جهان تغییر ایجاد کند.

در استفاده از تکنولوژی وقفه می‌اندارند

مدیتیشن یا کشیدن چند نفس عمیق، جدا شدن از لوازم الکترونیکی و دوری از دنیای ماشینی امروز، مزایای بسیار زیادی برای شادتر کردنتان دارد. حرف زدن با موبایل می‌تواند فشارخونتان را افزایش داده و سطح استرستان را بالا ببرد و نشستن مداوم پشت صفحه کامپیوتر با افسردگی و خستگی مرتبط است. مطمئناً تکنولوژی دست از سر ما برنمی‌دارد اما وقفه انداختن در استفاده از آن می‌تواند به مغزتان فرصت شارژ شدن دوباره و ریکاوری بدهد.

به معنویت می‌پردازند

تحقیقات اعمال مذهبی و معنوی را با شادی در ارتباط می‌بینند. عادت‌های شاد بودن مثل ابراز قدرشناسی، محبت و نیکوکاری معمولاً در تمامی دستورات دینی و مذهبی عنوان شده‌اند. در یک تحقیق مشخص شد، بچه‌هایی که احساس می‌کردند زندگی‌شان معنا و مفهوم دارد (که توسط دستورات دینی در آنها ایجاد شده است) بسیار شادتر بوده‌اند.

معنویت چیزی ارائه می‌کند که جامعه‌شناس قرن بیستم، امیل دورخیم از آن به «زمان مقدس» تعبیر می‌کند. دکتر الن ایدلر در کتاب «فواید جسمی و روانی اعمال مذهبی/معنوی» می‌نویسد:

«زمان مقدس زمانی جدا از ساعاتی برای ما فراهم می‌آورد که بیشتر زندگیمان تجربه می‌کنیم. برای دور شدن از هرج و مرج و شلوغی زندگی روزانه، می‌توان زمانی به عبادت، نماز یا هر عمل معنوی دیگری که در فضایی خلوت و آرام صورت گیرد، اختصاص داد. داشتن زمانی برای استراحت از کار و مشغله‌های روزمره، به کاهش استرس که یکی از عوامل اصلی بیماری‌های مزمن است، کمک می‌کند.

ورزش یکی از اولویت‌های زندگی‌شان است

ورزش موجب ترشح اندورفین در بدن می‌شود که به شادی شما کمک می‌کند. تحقیقات نشان داده است که ورزش علائم افسردگی، اضطراب و استرس را کاهش می‌دهد و آن هم بخاطر تولید موادی در مغز است که احساس شادی و آرامش را تقویت می‌کنند. به اضافه اینکه ورزش باعث می‌شود بدنمان را بیشتر تحسین کنیم و حتی اگر وزنمان پایین نیاید یا انداممان تغییر فاحشی نکند، احساس بهترین نسبت به خودمان و بدنمان پیدا کنیم.

از خانه بیرون می‌روند

می‌خواهید احساس سرزندگی کنید؟ فقط ۲۰ دقیقه استفاده از هوای آزاد به شما حس زندگی خواهد داد. طبیعت غذای روح است. خیلی وقت‌ها وقتی احساس می‌کنیم کم‌انرژی شده‌ایم، به یک فنجان چای روی می‌آوریم اما تحقیقات راه بسیار بهتری را برای برگرداندن انرژی به بدنمان نشان می‌دهند: اینکه با طبیعت ارتباط برقرار کنیم. و بااینکه بیشتر ما چای‌مان را داغ دوست داریم اما تحقیقات بیرون رفتن در هوای آزاد را در هوای معتدل‌تر بیشتر توصیه می‌کنند.

بیشتر می‌خوابند

از دنده چپ بلند شدن فقط یک مثل قدیمی نیست. وقتی کم‌خوابی دارید، بیشتر در معرض بداخلاقی، بی‌حوصلگی و قضاوت نادرست هستید. خواب خوب شب می‌تواند به افراد برای کاهش اضطراب کمک کند. با خواب خوب، تعادل احساس افراد بسیار بهتر خواهد بود.

زیاد می‌خندند

قبلاً هم شنیده‌اید: خنده بر هر درد بی‌درمان دواست. تحقیقات نشان داده است که خندیدن، ماده‌ای در بدن تولید می‌کند که به انسان‌ها برای تحمل استرس و درد کمک می‌کند.

براساس تحقیقات، خنده می‌تواند یک ورزش هم برایتان به حساب آید. دکتر لی برک، محقق تحقیقی که در سال ۲۰۱۰ درمورد تاثیرات خنده بر بدن انجام گرفت، توضیح می‌دهد که واکنش بدن به خنده‌های پشت سر هم درست مثل واکنش بدن به ورزش پشت سر هم است. در همین تحقیق مشخص شد که بعضی از فواید مربوط به ورزش کردن مثل تقویت سیستم ایمنی بدن، کنترل اشتها و بهبود کلسترول می‌تواند با خندیدن هم به دست آید.

پر جنب و جوش راه می‌روند
تابحال دقت کرده‌اید که دوستان شادتان در راه‌رفتنشان قدم‌های بلند برمی‌دارند؟ در تحقیقی که توسط سارا اسنودگراس، روانشناسی از دانشگاه فلوریدا، انجام گرفت، از شرکت‌کنندگان خواسته شد که یک راه‌پیمایی سه دقیقه‌ای انجام دهند. از نیمی از شرکت‌کنندگان خواسته شد که موقع راه رفتن قدم‌های بلند بردارند، دست‌های خود را تکان داده و سرشان را بالا نگه دارند. این شرکت‌کنندگان گزارش دادند که بعد از اتمام راه‌پیمایی احساس شادی بسیار بیشتری نسبت به شرکت‌کنندگانی که قدم‌های کوتاه برمی‌داشته و حین راه رفتن نگاهشان را به پاهایشان می‌دوخته‌اند، داشته‌اند.

عادتهای افراد شاد

عادتهای افراد شاد


زندگی شاد را توصیف می‌کند: زندگی لذت‌بخش، که در آن زندگی‌تان را تاجاییکه می‌توانید با لذت پر می‌کنید، زندگی درگیر که در آن زندگی را در کار، بچه‌داری، عشق و تفریح می‌بینید و زندگی معنی‌دار که در آن بالاترین نقاط قدرتتان را می‌دانید و از آنها برای تبدیل شدن به چیزی بسیار بزرگتر و قوی‌تر از آنچه که هستید استفاده می‌کنید.سلیگمان می‌گوید که از بررسی بالاترین حد رضایت کاملاً متعجب شده است. تحقیقات نشان داده است که جستجوی شادی هیچ ارتباطی با احساس رضایت ماندگار ندارد. درمقابل، لذت مثل خامه و توت‌فرنگی است که به زندگی‌های رضایت‌بخشی که بر پایه جستجوی همزمان معنا و درگیری بنا شده است، شیرینی می‌دهد.با تمام این حرف‌ها، افراد شاد عادت‌هایی دارند که شما هم می‌توانید آنها را وارد زندگی‌تان کنید. افراد شاد و خوشحال، تمایلات و گرایشات خاصی دارند که آنها را در جستجوی معنا و مفهوم زندگی یاری کرده و در طول این مسیر به آنها انگیزه می‌دهد.اطرافشان را با افراد شاد پر می‌کنندشادی و لذت مُسری است. محققان دریافته‌اند که آنهایی که اطراف خود را با افراد شاد و سرزنده پر می‌کنند، احتمال بیشتری برای شاد شدن در آینده دارند. این به تنهایی می‌تواند دلیل خوبی باشد که با افراد.

۱۲ روش برای تبدیل ایده ها به واقعیت

۱۲ روش برای تبدیل ایده ها به واقعیت

چند مرتبه تابحال در جلسات کسی به شما گفته است که، «این ایده فوق‌العاده است، باید دست به کار شوی و آن را به واقعیت تبدیل کنی»؟ معمولاً چه اتفاقی می‌افتد؟ بیشتر اوقات، هیچ! بیشتر ایده‌های عالی به این دلیل ناکام باقی می‌مانند که افراد شجاعت، منابع، زمان یا سرمایه به مرحله عمل رساندن آن را ندارند. و آنهایی که وارد عمل می‌شوند هم اکثراً  آمادگی لازم را ندارند و درنتیجه بعد از مدتی می‌بینند که زمان و سرمایه باارزش خود را صرف آرزویی می‌کنند که در مسیر هدف نیست.

تبدیل کردن یک ایده به واقعیت (صرفنظر از زمان و سرمایه‌ای که نیاز دارد) کار ساده‌ای نیست. درواقع، خیلی هم سخت است. چه یک سرمایه‌گذار باشید و چه یک فرد اجرایی، روح دادن به ایده‌ها چیزی شبیه به بدنیا آوردن یک بچه است. صرفنظر از شرایط و موقعیت، باید مسئولیت آن را داشته باشید. هیچکس به اندازه خود شما ایده‌تان را درک نمی‌کند. در این مسیر، همه چیز پای خودتان است و لازم است که بیشتر درمورد خودتان بدانید.
شاید مقالات زیادی درمورد این موضوع نوشته شده باشد اما این مقاله به شما کمک می‌کند بفهمید برای تبدیل یک ایده به واقعیت، چه نیازهای ذهنی، فیزیکی و عقلانی دارید. شاید به این خاطر که اگر بخواهید ایده‌ای را با گذشت زمان و تغییر شرایط همیشه زنده نگه دارید، فرایند به واقعیت رساندن یک ایده، چرخه‌ای بی‌پایان است. بعنوان مثال این مسئله را در کمپانی‌هایی که براساس ایده‌های بزرگ پایه‌ریزی شده‌اند اما نتوانسته‌اند آنقدر رقابتی بمانند تا موقعیت اول خود در بازار را نگه دارند، می‌بینیم. 

همین مسئله در محل کار هم صدق می‌کند که نیروی کار خلاقیت لازم  را ندارد زیرا اکثراً طوری آموزش دیده‌اند که فقط کاری که به آنها گفته می‌شود را اجرا کنند. به همین دلیل است که در اجرای کارهای کوتاه و فوری موفق‌تر هستیم. از طرف دیگر، کارمندان برای چندبرابر کردن فرصت‌های موجود در آن کار اولیه‌ای که به آنها سپرده شده، هیچ توانایی ندارند.  بله، باید نگران توانایی رقابتی ماندن خود - چه بعنوان شخص و چه یک سازمان - باشیم.

بازار رقابتی امروز ایجاب می‌کند که همه ما ایده‌های خودمان را تبدیل به واقعیت کنیم -- یا بخشی از تبدیل ایده‌های دیگران به واقعیت باشیم. اگر در هیچکدام از این فعالیت‌ها شرکت نمی‌کنید، لازم است که هدف، موقعیت و علایقتان را دوباره ارزیابی کنید. باید قبول کنید که برای ایجاد فرصت رشد برای خودتان و سازمانی که در آن کار می‌کنید، می‌بایست رفتارها و گرایشات کارآفرینی را در خود پرورش دهید.

کارآفرینی دیگر فقط یک واژه تجاری نیست؛ یک روش زندگی است. برای اینکه بتوانید یک کارآفرین باشید، نیازی نیست که حتماً سرمایه‌گذار باشید.
آیا تابحال تصور می‌کرده‌اید که شرکت در یک فعالیت خلاقانه حرکتی غیرمسئولانه است؟ دقیقاً همینطور است - آنهم نه فقط برای خودتان بلکه برای اطرافیانتان.

اگر به این فکر می‌کنید که چطور می‌توانید گرایشات و رفتارهای کارآفرینانه را در خودتان تقویت کنید، در زیر به ۱۲ مورد از این روش‌ها اشاره می‌کنیم، روش‌هایی که کمکتان می‌کند ایده‌های فوق‌العاده خود را به واقعیت تبدیل کنید.

۱. خودتان را باور داشته باشید.

تا زمانیکه خودتان را به حد کافی باور نداشته باشید که بتوانید عواقب تصمیمتان را بپذیرید، نمی‌توانید وارد عمل شوید. هر زمان که این مسئولیت را قبول کردید که چیزی که قبلاَ وجود نداشته را به واقعیت تبدیل کنید، مسئول اعمالتان هستید.

مسئولیت‌پذیری نیازمند باور داشتن به خودتان است تا جاییکه ۱۰۰٪ به کاری که باید انجام شود متعهد شوید. بیشتر افراد به این دلیل نمی‌توانند ایده‌ای را به عمل برسانند که چالش‌ها و مشکلات غیرقابل‌پیش‌بینی بیشتر از چیزی می‌شود که تصورش را می‌کردند بتوانند تحمل کنند و به همین دلیل دیگر مسئولیت‌پذیری نداشته‌اند. آنها اعتماد به خودشان را از دست می‌دهند و دیگر نمی‌توانند به انتهای راهشان نگاه کنند.

۲. مشاوران مخصوص خودتان را داشته باشید.

از آنهایی که قبلاً آن کار را انجام داده‌اند درس بگیرید. هیچوقت فکر نکنید که چون ایده شما بوده است، پاسخ همه سوال‌ها را دارید. ایده‌پردازی تفاوت زیادی با اجرای ایده‌ها دارد.

اجازه بدهید مشاوران مخصوصتان شما را با درس‌هایی که از شکست‌ها و موفقیت‌های خود گرفته‌اند، راهنمایی کنند. 

اگر می‌خواهید سرمایه‌گذاری موفق باشید، باید به حرف‌های همه گوش دهید چون نمی‌دانید دقیقاً کی ممکن است یک ایده خوب از دهان کسی بشنوید. توصیه‌هایی که از این و آن می‌شنوید خوبند اما لزوماً همه آنها درست نیستند. آدم‌های کمی هستند که دانش لازم درمورد کار شما را داشته باشند. نظراتشان را تجزیه و تحلیل کنید تا بتوانید از آنها سر در بیاورید و سعی کنید تفکر پشت نظرات منفی را درک کرده و بعد به تنهایی تصمیم‌گیری کنید.

بااینکه داشتن یک گروه مشاوران مخصوص بسیار عالی است اما باید دقت کنید که نگذارید آنها در دیدگاه شما دخالت کنند.

خودتان باید به دقت همه نظرات را بررسی و ارزیابی کنید و در آخر با غریزه خودتان جلو بروید.

۳. خطر کردن (ریسک) باید بهترین دوست شما باشد.

وقتی ایده‌ای خلق می‌کنید، خطر کردن بهترین دوست شما می‌شود. اگر بتوانید این واقعیت را بپذیرید، با دیدگاهی به این فرایند نزدیک خواهید شد که همه آمال و آرزوهایتان را کنترل‌شده نگه می‌دارد. وقتی اوضاع آنطور که برنامه‌ریزی شده بود پیش نرفت، روی کاری که در دست دارید متمرکز شوید و اجازه ندهید این اختلال شما را به عقب برگرداند. خطر کردن کاملاً طبیعی است و مراحل ۱ و ۲ باعث می‌شود همیشه نگاهتان رو به جلو باشد.

خیلی وقت‌ها می‌شنوید که «کوشش و تلاش زیاد» یکی از اصل‌های مهم تبدیل کردن ایده‌ها به واقعیت است. اما درواقع، این بنیادی‌ترین تعهدی است که فرد باید برای هر نوع مدیریت خطر داشته باشد. اگر می‌خواهید به این مسیر ادامه دهید، باید راهی برای ایجاد این سطح تعهد پیدا کنید.

۴. شدیداً صبور باشید.

مصالحه کردن یک انتخاب است نه فداکاری. خیلی به خودتان فشار نیاورید. سعی کنید از این مسیر لذت ببرید و درک کنید که اوضاع چطور پیش می‌رود. بیشتر افراد آنقدر برای رسیدن به نتیجه دلخواهشان مضطرب می‌شوند که کم‌کم تصمیم‌گیری‌هایشان بدتر و بدتر می‌شود.

یک چیز کاملاً مشخص است: این مسیر مطمئناً پر از نتیجه‌های غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود که ممکن است شما آمادگی برخورد با آنها را نداشته باشید. نباید اجازه دهید این مسئله شما را ناامید کند. سرتان را بالا نگه دارید و به این مسیر و جایی که شما را به آن می‌رساند احترام بگذارید. مطمئن باشید که چیزهای زیادی درمورد آستانه ریسک‌پذیری خودتان یاد خواهید گرفت. به همین ترتیب،  یاد خواهید گرفت که خیلی‌ها آماده‌اند سر راهتان قرار گیرند و شما را پایین بکشانند. این دقیقاً همان جایی است که سفر برایتان ناراحت‌کننده می شود. باید بطور مداوم کسانی که با آنها همسفر شده‌اید را ارزیابی کنید.

۵. یاد بگیرید چطور نظراتتان را به دیگران بقبولانید.

تبدیل ایده‌تان به واقعیت مستلزم این است که کاری کنید بقیه هم دیدگاه شما را درک کنند. باید به روشنی ایده‌تان را برای سایرین توضیح دهید و نشان دهید که چطور این ایده می‌تواند منتهی به سود و درآمد شود. توضیح دادن درمورد ایده‌های بزرگی که خودتان هیچ درکی از طریقه سوددهی آن ندارید، هیچوقت مخاطب درست سر راه شما قرار نمی‌دهد. 

برای توضیح درمورد ایده‌تان رمز کار سادگی است. اینکه بتوانید خیلی ساده دیگران را از موضوع ایده‌تان باخبر کنید باعث خواهد شد آن را بهتر درک کرده و احتمال قبول کردن آن افزایش خواهد یافت. این مهارت وقتی می‌خواهید  به سرمایه‌گذاران احتمالی درمورد ایده‌تان توضیح دهید اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

۶. نقطه‌ها را به هم وصل کنید.

هر چیزی به چیز دیگری وصل است. باید یاد بگیرید که چطور راه وصل شدن این نقطه‌ها به هم را پیدا کنید. چیزی که ممکن است امروز «ایده اصلی» شما باشد، وقتی افکار دیگری که می‌تواند با ایده شما مرتبط باشد را به هم وصل می‌کنید، می‌تواند به چیز بزرگتری تبدیل شود.

هیچوقت دست از وصل کردن نقطه‌ها به هم برندارید.

۷. به کارتان علاقه داشته باشید.

برای عالی بودن باید عشقتان را نشان دهید. اگر در هر کاری که انجام می‌دهید، عشق و علاقه بگذارید، قدرت این را پیدا خواهید کرد که پیشرو و پیشقدم باشید. راه‌هایی را خواهید رفت که افراد کمی جرات آن را دارند و این عشق و علاقه درهای جدیدی را به سمتتان باز خواهد کرد.

توانایی شما برای حفظ این شور و علاقه یکی از رموز موفقیت ایده شماست.

۸. هدفمند باشید.

قصد شما از ایده‌تان باید هدف و مفهوم داشته باشد. اگر اینطور نباشد، احتمال اینکه در نیمه راه دست از کار بکشید بسیار زیاد است. همچنین احتمال اینکه مدام برای خودتان بهانه ‌های بیجا بیاورید هم بیشتر می‌شود. 
سرمایه‌گذاران باید به کاری که انجام می‌دهند عشق و باور داشته باشند، در غیراینصورت شکست خواهند خورد. باید به خودتان و همه آنهایی که از ایده شما حمایت می‌کنند، متعهد شوید. هدف شما این است که ایده‌تان را اجرا کرده و کاری کنید که بقیه هم آن را باور کنند. هدف عشق و علاقه شما را هم تقویت می‌کند و باعث می‌شود در مسیری که پیش گرفته‌اید تنها نباشید. 

۹. حرکت ایجاد کنید.

با دقت همه منابع خودتان را مشخص کنید و با کمک روابط، شبکه‌‌سازی و تقسیم منابع، فرصت گسترده‌تر شدن ایده‌هایتان را بیشتر کنید. ایجاد حرکت یکی از ملزومات تبدیل ایده‌هایتان به واقعیت است.

ایجاد حرکت تا حد زیادی با زمانبندی و مدیریت و گسترش منابع در ارتباط است. هر منبعی اهمیت دارد. باید بدانید چه زمان باید و چه زمان نباید از آن استفاده کنید تا بهترین استفاده ممکن را از مکان و زمان مناسب از آنها ببرید.

۱۰. همیشه به فکر بهتر کردن ایده‌هایتان باشید.

هیچوقت مغرور نشوید. همیشه جا برای بهتر شدن ایده‌هایتان وجود دارد. وقتی کم‌کم می‌توانید ببینید که نقطه‌ها چطور به هم وصل می‌شوند، خودتان و مشاورانتان را به چالش بکشید تا ایده‌هایتان را حتی بهتر از این کنید.

این دقیقاً همان کاری است که استیو جابز با کمپانی اپل، پیکسار انیمیشن و باز هم اپل کرد. پیشرفت‌های پشت سر هم یکی از رموز اسطوره شدن اوست. او همیشه به فکر بهتر کردن ایده‌هایش بود. 

۱۱. توازن کار/زندگی باید یکی از اولویت‌هایتان باشد.

مهم نیست که تا چه اندازه هوشمندانه، با علاقه و متمرکز کار می‌کنید، اگر توازن نداشته باشید، همیشه در معرض فرسودگی شغلی خواهید بود. ذهن، جسم و روح شما باید هم‌تراز شوند. ایجاد توازن بین کار و زندگی‌تان را باید به صورت یک اولویت درآورید. اینکار ذهنتان را بازتر شده و همه چیز را مدنظر قرار دهید.

اینکه بتوانید ایده‌ای را با موفقیت به واقعیت تبدیل کنید، دوی ماراتن است نه دو سرعت. سرعتتان را باید طوری تنظیم کنید که روی کاری که در دست دارید متمرکز شوید. ذهنتان را بی‌اندازه درگیر نکنید؛ کمی به خودتان فضای تنفس بدهید و سعی کنید خلاقیتتان را تقویت کنید.

۱۲. میراث ایده‌تان را ماندگار کنید.

تصور می‌کنیم که متعهد شده‌اید که مسئولیت ۱۱ مورد اول را بپذیرید و در این مورد موفق هم بوده‌اید. ایده اصلی شما متولد شده و تاثیر آن اکنون به جوانب مختلفی که در ابتدای کار اصلاً فکرش را هم نمی‌کردید تعمیم یافته است. فرصت‌هایی که برای خودتان و دیگران ساخته‌اید بسیار پراهمیت بوده و موفقیت ایده‌تان الان دیگر واقعی به نظر می‌رسد. ایده شما الان به چیزی بسیار مهم‌تر تبدیل شده و دیگر با خودتان است که میراث آن را ماندگار کنید.

وقتی به ایده‌تان زندگی بخشیدید، این مسئولیت شماست که تاثیر آن برای همیشه زنده بماند.