17 اشتباه افراد در آغاز یک کسب و کار جدید
قسمت اول
آنچه در این مقاله می بینید حاصل تجربیات «جان اوشر» است او صدها کالا را بهینه سازی یا ابداع کرده است یکی از این محصولات یک مسواک برقی است که تبدیل به پرفروش ترین مسواک آمریکایی شد و آن هم فقط در طول 15 ماه! کسانی که با دنیای کسب و کار آشنا هستند به خوبی می دانند که این یک شاهکار است. او همچنین چندین کمپانی موفق را تاسیس کرده است. یکی از این کمپانی ها Cap Toys است که توانست به فروش 125 میلیون دلار در سال دست پیدا کند و سپس آن را به کمپانی «Hasbro» فروخت. اما یکی از بزرگترین کارهای او که کمک بزرگی به دنیای کسب و کار کرد این بود که شروع به تهیه لیستی از اشتباهات کرد که نباید در شروع یک کسب و کار جدید آن ها را مرتکب شد. این لیست حاصل تجربیات سالها ابداع و تاسیس کارهای جدید است.
جان 57 ساله می گوید: «بعد از اینکه شرکت خود را به «Hasbro» فروختم لیستی از همه اشتباهات خود را تهیه کردم. اشتباهاتی که می دیدم دیگر کارآفرین ها هم مرتکب می شوند کارآفرین سریالی ما ادامه می دهد: «من می خواستم سازمانی تأسیس کنم و در بدو کار هیچ کدام از این اشتباهات را مرتکب نشوم و می خواستم بدانم به این روش می توانم یک سازمان ایده آل ایجاد کنم. او یک لیست غیر رسمی شامل 16 اشتباه تهیه کرد و سپس نهایتاً آن را به 17 تا رساند و حاصل تجربیات وی تاکنون در تحقیقات تجاری دانشگاه هاروارد مورد استفاده قرار گرفته است. این لیست در رسانه ها و سخنرانی هایی که مخاطب آنها تجار و بازرگانان هستند مورد استفاده قرار گرفته است. او در سال 1999 این لیست را برای تولید مسواک برقی معروف خود به کار گرفت این کالا در سال 2001 میلادی وارد بازار شد و تبدیل به پرفروش ترین مسواک شد و در نهایت این کمپانی را به قیمت 475 میلیون دلار فروخت.
او می گوید: «من انتظار نداشتم این لیست واقعاً کار کند و شاید هم دیگر چنین موفقیتی تکرار نشود اما ما به این روش یک کسب و کار بی عیب و نقص را از شروع کار تا فروش آن ایجاد کردیم.»
اوشر همچنین یک ظرفشور برقی تولید کرد و آن را به شرکت «Procter & Gamble» (همان شرکتی که کمپانی مسواک برقی را خریده بود) فروخت. جان اوشر همچنان در حال تولید کسب و کارها و محصولات جدید است و در این مسیر به تحقیقات خود ادامه می دهد. و می خواهد از تجربیات جدیدش چیزهای جدیدی یاد بگیرد. این مقاله هدیه یاد بگیر دات کام به همه افرادی است که می خواهند کسب و کاری جدید را آغاز کنند و راهی به سوی موفقیت پیش گیرند.
در خلال اشتباهاتی که اوشر ذکر می کند به کارآفرین ها می گوید: آنها که هستند؟ و برای رسیدن به بالاترین سطح از تکامل چه کارهایی باید انجام دهند؟
اشتباهاتی که همه مرتکب می شوند
اشتباه اول: بیشتر افراد معمولاً به اندازه کافی برای تحقیقات روی طرح و ایده خود وقت صرف نمی کنند تا ببینند واقعاً ارزش آن را دارد یا نه و به همین دلیل شکست می خورند این معمولاً مهمترین اشتباه همه است.
به اعتقاد اوشر 9 نفر از هر 10 کارآفرین به خاطر این که طرح و ایده آنها ارزشی را که تصور می کردند نداشته است شکست می خورند. گاهی افراد آن قدر شور و شوق به انجام کار جدید دارند که از تجزیه و تحلیل آن غافل می شوند. و همین باعث شکست آنها می شود آنها ممکن است بسیار با استعداد و لایق باشند و هر کاری که از دستشان بر می آید انجام دهند ولی به نتیجه مناسبی دست پیدا نمی کنند چون قدم اول را مشکل دار برداشته اند. یعنی ایده با ارزشی انتخاب نکرده اند.
اشتباه دوم: تخمین نادرست از بازار، تعداد مشتریان احتمالی، زمان بندی و قسمتی از بازار که نصیب آنها خواهد شد.
بیشتر افراد کارآفرین آن قدر درباره طرح ها و کارهای جدید خود هیجان زده هستند که توجه نمی کنند که چند نفر مشتری واقعی آنها خواهند بود. آنها می گویند اگر کل بازار 50 میلیون مصرف کننده داشته باشد و فقط 2 درصد از بازار مشتری ما باشند آنگاه 1 میلیون مشتری خواهیم داشت حال آنکه 2 درصد از بازار رقم بسیار بالایی است و بیشتر کسب و کارها زیر 1 درصد مشتری دارند.
اشتباه سوم: کم تخمین زدن سرمایه و زمان مورد نیاز.
آنها سرمایه مورد نیاز را براساس اشتباه اول تخمین می زنند. افراد در ابتدای کار برای محیط اداری، مبلمان، کامپیوترها و استخدام یک مدیر فروش و ... پول زیادی خرج می کنند. به عبارت دیگر کارهایی انجام می دهند که هزینه بر و هزینه ساز است و تنها به امید این هستند که فروش بالایی داشته باشند.
همه این هزینه ها به امید حجم بالای فروش در مدتی کم انجام می شود. آنها فکر می کنند خیلی زود، سود بالایی نصیبشان می شود ولی در عمل چنین اتفاقی نمی افتد و ناگهان متوجه می شوند همه سرمایه خود را خرج کرده اند و پولی برای ادامه کار ندارند. در این زمان هزینه های پیش بینی نشده هم وجود دارند بنابراین همیشه سرمایه ای بیش از آنچه در ابتدا به نظر می رسد نیاز است حتی اگر صرفه جویی های لازم انجام شود.
اشتباه چهارم: تخمین اشتباه در حجم فروش و زمانبندی.
آنها تخمین درستی از بازار و تعداد مشتریان ندارند بنابراین برای این قسمت از کسب و کار خود پروژه های زیادی مد نظر دارند. آنها می گویند 200 میلیون خانه وجود دارد و کافیست به X تعداد از آنها جنس خود را بفروشم. اما چون در زمان محدودی که در نظر گرفته بودند به میزان فروش مورد نظر خود نمی رسند شکست می خورند و هیچگاه فرصت پیدا نمی کنند حجم فروش کافی داشته باشند.
اشتباه پنجم: سرمایه پروژه ای را بسیار کم تخمین می زنند.
برای اجرای هر پروژه از طراحی تا تولید کالا همیشه به سرمایه ای بیش از آنچه تصور می شود نیاز است. همچنین دلایل ناشناخته ای وجود دارند که هزینه اجرای یک پروژه را بالا می برند. بنابراین هنگام اجرای پروژه شما با کمبود منابع روبرو می شوید و پروژه کند و محدود می گردد.
اشتباه ششم: افراد زیادی استخدام می کنند و برای دفتر، مبلمان و تجهیزات اداری، هزینه زیادی صرف می کنند.
اکنون شما فروش کم و هزینه های زیادی دارید. این مشخصه سازمان هایی است که هر روز شکست می خورند و نمونه های زیادی از آنها را می توانید ببینید. همه اینها از اشتباه اول ناشی می شود: شکست به دلیل عدم تحقیق کافی درباره ارزش طرح و فرصتی که می خواهید روی آن سرمایه گذری کنید.
نقش مهندسین و متخصصان کارآفرین در رشد جامعه و راه صحیح آغاز یک کسب و کار جدید
زمانیکه یک مهندس یا یک دانشمند برای خودش کسب و کاری راه می اندازد نه تنها به خود بلکه به جامعه هم کمک بزرگی کرده است. افرادی که هم تخصص دارند و هم کارآفرین هستند. در حقیقت همانند رحمی برای پرورش فنون جدید هستند. در حقیقت امروزه دانشمندان، متخصصان و مهندسان به این روش در رشد و توسعه جامعه و البته خودشان شرکت می کنند. و هیچ طبقه ای از اجتماع مانند دانشمندان و مهندسان نمی توانند برای جامعه خود رفاه فراهم کنند.
خوب اگر شما هم در کار یا حرفه ای تخصص دارید و می خواهید حرفه ای جدید شروع کنید باید ابتدا آگاهی های خود را درباره کسب و کار جدید افزایش دهید. در گذشته مهندسان با استخدام شدن در یک شرکت بزرگ و معتبر و افزایش مهارت و تقویت تخصص خود می توانستند برای خود امنیت شغلی ایجاد کنند اما امروزه امنیت شغلی فقط به رقابتی عمل کردن و اطمینان از اینکه عملکرد ما اثر مستقیم بر موفقیت سازمان دارد بستگی دارد. باید بدانیم مشتری های واقعی ما که هستند ما چه نیاز یا مشکل آنها را می توانیم رفع کنیم. و اعمال ما چگونه بر قسمت های دیگر سازمان تأثیر می گذارد.
اگر شما یک استاد دانشگاه باشید دانش کسب و کار به شما کمک می کند یک ارتباط کاری سازنده با صنعت یا تولید برقرار کنید. این ارتباط در تحقیقات و تجربیات شما مؤثر است و دانشجویی که تربیت می کنید توانایی های بیشتری در محیط کار خواهد داشت. و موفق تر خواهد بود. و استادانی که باصنعت ارتباط دارند توجیه بیشتری برای دریافت بودجه تحقیقاتی نزد سازمان های تأمین بودجه دارند.
مهندسینی که معنا و مفهوم یک کسب و کار را می فهمند قادرند افراد را به گونه ای اداره کنند که در آمد بیشتری داشته باشند. و باید بگویم که دانش کسب و کار برای کسی که می خواهد یک سازمان را مدیریت کند، توسعه دهد و منابع آن را تعیین و رشد دهد ضروری است.
تکنولوژی یا همان فناوری روز می تواند هر سازمانی را در مکانی ویژه قرار دهد اما در دنیای پر از رقابت امروز افرادی موفقند که دانش تخصصی و مدیریتی هر دو را با هم داشته باشند. به تجربه ثابت شده است که مهندسین دانش مدیریت و کسب و کار موفق را بسیار سریعتر و بهتر می آموزند تا مدیرانی که می خواهند دانش و تخصصی را بیاموزند که در آن سررشته ای ندارند.
پول درآوردن را آغاز کنید.
بیشتر کتاب ها و مقالاتی که درباره آغاز یک کسب و کار جدید نوشته شده اند براساس مدل ریسک- سرمایه توصیه هایی ارائه می دهند. در این مدل شما یک فرصت را در یک بازار رو به رشد شناسایی کرده اید و یک تیم باتجربه و مدیران موفق استخدام می کنید و پول زیادی هم بدست می آورید. و درصدی از درآمد خود را برای سرعت بخشیدن به رشد کسب و کار خود خرج می کنید. این روش مزایا و معایب خود را دارد ولی این روش برای کسی که می خواهد کار جدیدی را شروع کند بسیار گران است چون ممکن است تمام زندگی خود را به باد دهد و موفق نشود و طبق تحقیقات مهندسان با این روش خیلی موفق نبوده اند. همچنین سرمایه گذاران هم از این روش راضی نیستند.
مدل با ریسک پایین
مدلی که درباره آن صحبت کردیم معمولاً به یک سرمایه گذار احتیاج دارد و اغلب موارد نمی توان سرمایه گذاران را گول زد بنابراین ممکن است هیچگاه نتوانید یک سرمایه گذار مناسب پیدا کنید. باید بگویم آنچه درباره شروع یک کار جدید می شنوید معمولاً درباره شما کاربرد ندارد. توصیه من این است که مدلی به کار ببرید که ریسک شروع به کار آن پایین باشد. در چنین مدلی شما فرصت دارید مهارت های مدیریتی خود را تقویت کنید و همزمان به توسعه کار کسب و کار خود بپردازید و زمانیکه که یک فرصت مناسب دست داد می توانید کسب و کار خود را توسعه دهید.
این دو مدل لزوماً ناقض یکدیگر نیستند یا با هم ناسازگار نیستند روش بهینه این است که برای شروع به کار از روش کم ریسک استفاده کنید. آنگاه زمانی که کسب و کار شما قدرت پیدا کرد می توانید با قدرت ریسک بیشتری عمل کنید.
عقل سلیم حکم می کند که با روش کم ریسک شروع کنید. شما از کم شروع می کنید و پایه های کار خود را به صورت پایدار بنا می کنید و در عین حال اساس کار خود را می آموزید پس باید قدمهای اول را کوچک ولی پایدار برداشت در ابتدا ممکن است مشتریان شما خودتان دوستان و فامیل باشد در طول این مدت می توانید کار خود را تجزیه و تحلیل کنید ببینید مشتریان شما که هستند و متوجه خواهید شد که با سرمایه گذاری در کدام قسمت پول بیشتری بدست خواهید آورد. نتیجه این کار عاقلانه پول خرج کردن است به خاطر داشته باشید اگر پول کم آورید یا بدهی سنگینی داشته باشید کسب و کار شما نمی تواند پا بگیرد کم کم می توانید تیمی متشکل از افراد متخصص و کارا برای سازمان خود استخدام کنید پس باید برای رسیدن به این مرحله به اندازه کافی پول در آورید.
باید خدمات یا محصولی را که بهتر از هر کسی می توانید ارائه کنید روانه بازار کنید و به جای اینکه به کمیت توجه کنید باید توجه خود را به کیفیت کالا یا خدمات معطوف کنید. و در این میان خود را روی جذب مشتری با قدرت هر چه تمام تر متمرکز می کنید و زمانی که موفق شدید کالا یا خدمات خود را بفروشید آنگاه کار شما برای افزایش فروش ساده تر می شود. اکنون که چند مشتری پیدا کرده اید می توانید به آنها چنان خدمات دهید که هیچ کس نتواند آنها را از شما دور کند.
اگر به این صورت عمل کنید پایه کار خود را چنان ریخته اید که در آینده به مشتریان به صورت ویژه توجه خواهید کرد یا به عبارت دیگر به جای اینکه به مشتریان خود یک دید کلی داشته باشید نسبت به تک تک آنها آگاهی بیشتری پیدا خواهید کرد. این الگو یا مدل شروع با ریسک کم به این معنا نیست که کسب و کار شما همیشه کوچک می ماند بلکه به این معناست که در ادامه فرایندی که صحبت آن شد مشتری ها چند برابر می شوند و در نتیجه کسب و کار شما هم بزرگ و بزرگ تر خواهد شد شما با درایت به سمت هدف گام برمی دارید و از منابعی که در اختیار دارید به بهترین شکل استفاده می کنید و در هر مرحله یک کسب و کار موفق و پر سود را پایه گذاری می کنید.
سازمانی که به این شکل بنا می شود انعطاف پذیر، بدون تشریفات و آرمان گراست. تا اینکه فقط روی یک حرف یا ایده ای تجربه نشده تأکید داشته باشد. شما شانس بیشتری برای انجام کاری که احساس می کنید درست است دارید. شما فرصت بیشتری دارید تا در بنای سازمان خود بیشترین نقش را داشته باشید و در عین حال هدف نهایی خود را کنترل کنید.
برای شروع یک کسب و کار جدید ابتدا باید قوانین خود را به کار گیرید سپس باید به تدریج اطلاعات خود را درباره قوانین ریسک-سرمایه افزایش دهید و همزمان در کسب و کار خود تجربه کنید و قوانین خود را اصلاح کنید.