همه چیز از همه جا

هر چیز خواندنی

همه چیز از همه جا

هر چیز خواندنی

۹ گام برای موفقیت در محیط کار

۹ گام برای موفقیت در محیط کار


سیاست در محیط کار ممکن است تعبیر خوبی نباشد، البته در این مقاله راجع به سیاست در ابعاد دولتی آن سخن نمی گوییم. سیاست اداری یا نحوه تقسیم و مدیریت قدرت و نفوذ در شرکت شما می تواند بخشی از شغل و کار شما باشد و این موضوع صرفنظر از دخالت و حضور معتمدانه شما در این حوزه یا علاقه به آن است.
برخی از کارکنان اظهار می دارند که علاقه ای برای ورود به بازی های قدرت ندارند اما بیش تر کارشناسان معتقدند بی اعتنایی به قدرت سازمانی حاصلی جز عدم توفیق در محیط کار نخواهد داشت. استفاده از قدرت سازمانی به مفهوم باقی ماندن در مجموعه عوامل تاثیرگذار بر تصمیم گیری ها تلقی می شود. سیاست در محیط کار زمانی تقبیح می شود که هر یک از کارکنان به تنهایی در پی اهداف شخصی خود باشند. 
بهتر است سیاست در محیط کار را همانند یک برنامه استراتژیک و راهبردی در نظر بگیرید که طی آن افراد تلاش می کنند تا به منابع مورد نیاز جهت تکمیل اهداف سازمانی خود نایل آیند. اغلب اوقات کسانی برنده خواهند بود که ضمن بهره وری به موقع از قدرت، به طرزی قابل احترام با دیگر عوامل ذی نفوذ به ائتلاف های مرحله ای برای رسیدن به اهداف مشخص سازمانی دست بزنند. شاید خالی از لطف نباشد تا جهت رفع برخی از ابهامات درخصوص قدرت در سازمان و منشا و پایگاه آن نیز صحبت به میان آید.
منشا قدرت جایی است که از آن جا کسب قدرت می شود مثلا پست و مقام سازمانی می تواند حامل قدرت برای صاحب منصب شود یا ویژگی های شخصی مانند اندام ورزیده و تنومند و سرعت عکس العمل به عوامل محیطی یا تخصص در رشته ای به خصوص و نیز داشتن فرصت برای کنترل اطلاعات همگی می تواند موجب قدرت برای افراد شود. اما پایگاه قدرت یعنی آن چیزی که می توان به وسیله آن بر دیگران اعمال نفوذ کرد؛ نظیر زور، پاداش و آگاهی یا دانش، اما خود قدرت همان توان نفوذ بر دیگران است که علت آن وابستگی افراد تحت نفوذ به افراد صاحب نفوذ تحلیل می شود.
در این جا ۹ گام به منظور توفیق در محیط کار و همچنین کسب احترام دیگران به ایده ها و نظرات تان تقدیم می شود:
۱) نحوه انجام کارها را در سازمان و محیط کار مشاهده و بررسی کنید. 
برای رسیدن به این مقصود می توانید چند سوال مهم را مطرح کرده و پاسخ های آن ها را پیدا کنید مثلا ارزش های (تجاری) اصلی سازمان کدام است و چگونه محقق می شود؟ آیا نتایج کوتاه مدت ارزشمندتر است یا کارهای بلندمدت؟ تصمیم گیری ها چگونه به انجام می رسد؟ چه مقدار مخاطره و ریسک در سازمان پذیرفته می شود؟ پاسخ به چنین سوالاتی می تواند بهترین و واقعی ترین حس را در مورد فرهنگ سازمان تان در شما ایجاد کند و درک خوبی را از محیطی فراهم آورد که در آن به فعالیت اشتغال دارید.
۲) نیمرخی از افراد صاحب نفوذ و قدرتمند سازمان، تهیه کنید.
به نوع ارتباطات، شبکه روابط و نوع طرح هایی که اغلب مورد موافقت آنان قرار می گیرد، توجه کنید. سعی کنید در حد توان و قدرت خود در راستای آن اهداف و الگوها تلاش کنید.
۳) ابتکارات و طرح های استراتژیک شرکت را تعریف و مشخص کنید.
مهارت های خود را به منظور تطبیق و تناسب با طرح های شرکت، به روز و به هنگام کنید مثلا عقب ماندن از رویکردهای فن آوری، کیفیت یا خدمات مشتریان که می تواند از عوامل کلیدی توفیق کسب و کار و شرکت شما محسوب شود، اصولا قابل تحمل نیست.
۴) تصویری اثربخش از فردی در اذهان ایجاد کنید که فعالیت هایش به ثمر می رسد و به دنبال نتایج کارهاست. ارتباطات، تلاش و فعالیت هایی که حاصلی نداشته باشند، به خصوص در شرایطی که سازمان ها بر کمیت گرایی و نتایج حاصله تاکید می کنند، موجب تقدیر و احترام نخواهد بود.
۵) از این که کارهای تان را به اطلاع دیگران برسانید، هراسی به خود راه ندهید.
اگر هیچ کس از کارهای خوب و ثمربخش شما اطلاعاتی نداشته باشد، ممکن است در بازی سیاست اداری، آن جا که واقعا شایستگی برد را دارید، بازنده شوید. در هر زمان که فرصت مناسبی فراهم می شود، اجازه دهید تا دیگران از نتایج کارها و اقدامات شما مطلع شوند. اگر نتوانید اهمیت و نتایج وظایفی را که در سازمان برعهده دارید و بر انجام آن ها متمرکز شده اید را برای دیگران روشن کنید، بدون تردید در میان همکاران بر خورده و پنهان خواهید ماند.
۶) با همه محترمانه رفتار کنید.
هیچ گاه با همکاران رفتاری تبعیض آمیز و نامحترمانه نداشته باشید. قطعا نمی دانید که شبکه ارتباطی دیگران شامل چه افرادی است و ماهیت این ارتباطات چیست. بنابراین اثرهای هرگونه رفتار ناهنجار با دیگران به نوعی به خود شما بازگشت خواهد کرد.
۷) شدیدا خود را با یک گروه پیوند نزنید. 
در هر سازمان گروه های رسمی و نیز گروه های غیررسمی به فعالیت مشغول هستند. گروه های رسمی هر سازمان یا شرکت عبارت از تعداد افرادی هستند که در یک فرآیند شغلی به کار اشتغال دارند مانند کارکنان واحد مالی و حسابداری و اما گروه های غیررسمی به تعداد افرادی اطلاق می شود که حسب سلایق و علایق شخصی و خصوصی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. اگر قصد دارید مدت ها در همین سازمان باقی بمانید، بهتر است با تمامی گروه های رسمی و غیررسمی ارتباط داشته باشید و خود را صرفا در یک گروه محصور نکنید. زیرا با این که ممکن است در حال حاضر ائتلاف فعلی قدرتمندتر از همه باشد، اما ماهیت سازمان ایجاب می کند که منافع تمامی گروه های ذی نفع به نوعی تامین شود، بنابراین جابه جایی قدرت و رهبری سیاسی در سازمان که عموما در سطوح میانی و عملیاتی شکل می گیرد، امری متداول است.
۸) باید بتوانید به نحوی متقاعدکننده ارتباط برقرار کنید.
برای این که بتوانید توجه دیگران را به ایده ها و طرح های خود معطوف کنید، باید با پشتوانه حقایق و نمونه های انکارناپذیر بر نظرات خود تاکید ورزید. سیاستمداران قدرتمند می توانند پیام خود را با شنوندگان و مخاطبان خود مطابقت دهند یا به عبارتی قادر به ارایه پیام خود به زبان مخاطبان هستند و البته همیشه برای این کار کاملا آماده هستند.
۹) با خودتان صادق باشید.
پس از آن که دورنمای سیاسی شرکت را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادید، چنانچه به این نتیجه رسیدید که این جا جای شما نیست، آماده جابه جایی شوید. همه شرکت ها و سازمان ها این طور نیستند اما برخی سازمان ها در واقع اصرار بر حفظ و حتی ارتقای رفتارهای ناصادقانه، ناجوانمردانه یا غیراخلاقی دارند. طبیعی است که برنده شدن در چنین صحنه هایی هیچ ارزشی ندارد. موافق نیستید؟
محمد سالاری
کارشناس مشاغل کوچک 

موانع و موقعیت ها

موانع و موقعیت ها


در روزگاران قدیم پادشاهی دستور داد تخته سنگی را وسط جاده ای قرار دهند. سپس خود و افرادش در گوشه ای مخفی شدند تا ببینند آیا کسی آن تخته سنگ را از سر راه برمی دارد یا نه.

عده ای از بازرگانان و افراد مرفه دربار با بی توجهی از کنار تخته سنگ عبور کردند. عده زیادی هم از مردم عادی با دیدن تخته سنگ شاه را ملامت می کردند و او را مقصر می دانستند که چرا جاده ها را آباد نمی کند و به وضعیت آنها رسیدگی نمی کند. اما هیچکس برای برداشتن تخته سنگ از وسط جاده کاری انجام نمی داد. پس از مدتی که افراد زیادی رفت و آمد کردند یک روستایی که بار سبزیجات داشت از راه رسید. آن مرد روستایی به محض اینکه به تخته سنگ رسید بارش را به زمین گذاشت و شروع به هل دادن تخته سنگ کرد تا اینکه بعد از مدتی با زحمت زیاد توانست تخته سنگ را از وسط جاده به کناری بغلتاند.

بعد از برداشتن تخته سنگ از وسط جاده مرد روستایی یک کیسه پول درست در جاییکه قبلاً تخته سنگ بود پیدا کرد وقتی مرد روستایی در کیسه را باز کرد با مقدار زیادی سکه های طلا و یک یادداشت مواجه شد که در آن نوشته شده بود: طلاها متعلق به کسی است که تخته سنگ را از سر راه مردم کنار بزند.

مرد روستایی چیزی آموخت که بسیاری از ما در مواجهه با سختی ها متوجه آن نمی شویم.

«هر مانعی که سر راه ما بوجود می آید فرصتی برای پیشرفت در اختیار ما می گذارد.»

موفقیت ، سماجت می خواهد

موفقیت ، سماجت می خواهد


این حرف ناپلئون هیل را جدی بگیرید : « موفقیت ، سماجت می خواهد » . 

ـ محمد رضا علیزاده : چندی پیش در کتابی نقل قولی می خواندم از مالتبی باب کوک ، نویسنده ی آمریکایی قرن 19 که : « رایج ترین اشتباه مردم که نتایج سنگینی هم بار می آورد ، این است که فکر می کنند برای موفق شدن باید استعداد داشت ؛ نبوغی ذاتی که تنها در برخی افراد وجود دارد ! اما حقیقت این است که برای موفق شدن باید سماجت به خرج داد و دنبال هدف را گرفت . باید خود را متعهد کرد . همعه چیز به پشتکار باز می گردد . موفقیت میوه تصمیمی است که اراده محکم و با ثبات آن را آبیاری می کند » . 
آیا این عقیده درست است ؟ یعنی استعداد در موفقیت ادیسون ، انیشتین و هزاران نابغه ی دیگر بی تاثیر بوده است ؟ بررسی ها نشان داده موفقیت افراد تا حدی به میزان هوش و استعداد آنها بستگی دارد هر چند برخی فعالیت ها نیاز چندانی به سطح هوشی بالا یا استعداد خاص در آن زمینه ندارند و همه افراد تا حدودی از عهده انجام آن فعالیت ها بر می آیند . به طور کلی استعداد را میزان نسبی پیشرفت فرد در یک فعالیت معنی می کنند اما آنچه تجربیات ثابت کرده این است که افراد ثروتمند و موفق همیشه انسان های با استعداد و هوشمندی نبوده اند ، ادیسون و هنری فورد تحصیلات کافی نداشتند . هنری فورد را جاهل خطاب می کردند و ادیسون همیشه مورد سرزنش قرار می گرفته است . حتی انیشتین نیز شهرت خود در پی کشف فرمول نسبیت را مدیون هوش و استعداد خود نمی داند ، چیزی که سبب موفقیت می شود و گاهی سبب جلو افتادن بی استعداد ترین مردم از با استعدادترین آنها می شود ، پشتکار است . 
برای موفق شدن باید سمج باشید : ناپلئون هیل ، یکی از سرشناس ترین نویسندگان حوزه موفقیت ، می نویسد : « در زندگی به اشخاص باهوش بی شماری بر می خوریم که شکست می خورند ، به پایین دره می غلتند و هرگز خود را بالا نمی کشند ، اما در این میان به افراد عادی بر می خوریم که شکست را مقدمه پیروزی و اصراری برای تلاش بیشتر می دانند . میلیون ها انسان در سراسر دنیا گمان می کنند که علم و استعداد قدرت می آورد و به دلیل داشتن فرصت برای رسیدن به آن افسوس می خورند ، دریغ از آنکه نقطه ضعف اغلب مردم نداشتن مداومت در کار است ، نه نداشتن استعداد . بدون مداومت حتی افراد با استعداد هم اول راه مغلوب می شوند و کنار می روند » . 
جایگاه استعداد کجاست ؟ نمی توان به طور کامل نقش استعداد در موفقیت را انکار کرد . در برخی از زمینه ها وجود استعداد برای رسیدن به موفقیت ضروری است گر چه ملاک اصلی نیست ! به طور کل استعداد به چند دسته تقسیم می شود : 
ـ استعداد بازی : داشتن این استعداد برای تبدیل شدن به یک بازیگر برتر سینما با بازیکن نمونه فوتبال لازم است اما بدون آن هم با تلاش فراوان می توان موفق شد . 
ـ استعداد موسیقی : قدرت تشخیص صدا و آهنگ سازی از جمله نقاط قوت افراد دارای این استعداد است . 
ـ استعداد حس ششم : پیشگویی ، خواندن فکر مردم و پیش بینی حوادث در افرادی که استعداد حس ششم دارند ، دیده می شود . 
ـ استعداد زبانی : نویسندگان ، شاعران ، سخنوران و روزنامه نگاران معمولاً این استعداد را دارند یا در خود پرورانده اند که پروراندن آن هم خود نیازمند پشتکار است . 
ـ استعداد ریاضی : ریاضی دانان و فیزیک دانان یا کارشناسان مسایل سیاسی علاقه زیادی به بازی با اعداد و حل مسائل ریاضی دارند . 
ـ استعداد تخیل : افراد دارای این استعداد به سمت نقاشی ، طراحی ، بافندگی ، عکاسی ، مجسمه سازی و ... جذب می شوند . 
ـ استعداد اجتماعی : افراد دارای این استعداد علاقه زیادی به شرکت در کارهای گروهی و رهبری دارند و عضو گروه های اجتماعی و سیاسی اند ! 
همانطور که می بینید ، گر چه استعداد برای موفقیت در کاری لازم است اما شرط کافی نیست . بسیارند افرادی که با تلاش و پایداری توانسته اند استعدادی را در خود شکوفا کنند و پله های موفقیت را طی کنند در حالی که بسیاری از افراد با استعداد نتوانسته اند در حوزه ی استعداد خود به جایی برسند . 
از کجا بایدشروع کرد ؟ برای آنکه بتوانید در کاری سماجت کنید ، ابتدا باید علل مشخصی داشته باشید ! دانستن اینکه چه می خواهید مهمترین گام به سوی افزایش پشتکار است . وقتی به خواسته ی خود فکر می کنید باید به توانایی های خود باور داشته باشید ، برنامه مشخصی بریزید و اطلاعات صحیح جمع آوری کنید . وقتی تمام این موارد کنار هم جمع شوند ، مداومت و پشتکار خواه ناخواه همراه می شود . گاهی شما خواسته مشخص و دانش لازم برای رسیدن به آن را دارید اما ترس و دو دلی یا وابستگی به دیگران مانع از رسیدن شما به آن می شود . باید یاد بگیرید چگونه در مقابل حرف های منفی و مایوس کننده بایستید و از همکاران واجد شرایط استفاده کنید تا پس از هر بار سقوط بتوانید دگر بار روی پای خود بایستید و از نو شروع کنید . شاید به نظرتان خنده دار بیاید اما این توصیه ها برای آنکه تبدیل به انسانی سمج و سالم شوید ، بسیار کاربردی است . اما فراموش نکنید سماجت و لجاجت یکی نیست و این نکته ها را برای تمایز آنها جدی بگیرید : 
ـ اجازه ندهید سماجت و پشتکار ، شما را از خوابتان بیندازد . به اندازه ی کافی بخوابید و به ساعات خوابتان احترام بگذارید . ـ متعادل غذا بخورید و از خوردن غذاهای دیر هضم بپرهیزید . 
ـ زیاد آب بنوشید . 
ـ وزن تان را ثابت نگه دارید . 
ـ دور سیگار و مخدر و الکل خط بکشید ! 
ـ ورزش یادتان نرود . 
پرورش استعداد : برای پرورش دادن استعدادها ابتدا باید بفهمیم در چه حوزه ای استعداد داریم . برای این منظور باید به دنبال علاقه مندی های خود باشیم . ببینید در اوقات فراغت خود به انجام چه کارهایی گرایش دارید ، ترجیح می دهید نقاشی بکشید ، به موسیقی گوش دهید ، جلوی آینه به مو و صورت خود برسید یا کتاب بخوانید ؟ بعدش بسنجید کار مورد علاقه ی شما در اثر وجود چه استعدادی در شماست ؟ اگر ترجیح می دهید با دوستانتان باشید یعنی استعداد اجتماعی بالایی دارید . اگر دوست دارید وقت تان را به آرایش مو و صورت خود بگذرانید یعنی استعداد هنری دارید و ... 
پس از شناسایی استعدادتان ، حتی اگر با وجود علاقه در آن کار ناواردید ، با پشتکار می توانید در کارهای مربوط به آن استعداد موفق شوید . چه طور است در یک کلاس نقاشی یا آرایشگری ثبت نام کنید یا به کلاس موسیقی بروید تا اصول صحیح را از پایه بیاموزید ؟ فراموش نکنید اگر پشتکاری نباشد پس از غلتیدن به پایین دره هرگز قادر به بالا آمدن دوباره نخواهید بود .